osseous

/ˈɒsɪəs//ˈɒsɪəs/

معنی: استخوانی
معانی دیگر: دارای یا ساخته شده از یا همانند استخوان، استخوان سان

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: osseously (adv.)
• : تعریف: of the substance of, containing, or similar to bone; bony.

جمله های نمونه

1. The characteristic appearance of an osseous epithelioid hemangioendothelioma is a multifocal lytic abnormality with osseous expansion, sclerotic margins, and a lack of periostitis.
[ترجمه گوگل]ظاهر مشخصه همانژیواندوتلیومای اپیتلیوئیدی استخوانی یک ناهنجاری لیتیک چند کانونی همراه با انبساط استخوانی، حاشیه های اسکلروتیک و فقدان پریوستیت است
[ترجمه ترگمان]ظاهر ویژگی یک osseous epithelioid hemangioendothelioma یک ناهنجاری multifocal lytic با گسترش osseous، حاشیه های sclerotic، و فقدان of است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Conclusions Osseous metastasis in cancer is characterized by multiple osteolytic damage.
[ترجمه گوگل]متاستاز ConclusionsOseous در سرطان با آسیب استئولیتیک متعدد مشخص می شود
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری سرطان متاستاز در سرطان با صدمات چندگانه چندگانه مشخص می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Osseous tissue can bind more calcium salt without resorption.
[ترجمه گوگل]بافت استخوانی می تواند نمک کلسیم بیشتری را بدون جذب جذب کند
[ترجمه ترگمان]بافت osseous میتونه کلسیم بیشتری رو بدون اینکه دوباره جذب شده باشه به هم وصل کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Some patients underwent an osseous surgical.
[ترجمه گوگل]برخی از بیماران تحت عمل جراحی استخوان قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]برخی از بیماران تحت عمل جراحی osseous قرار گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Conclusions Osseous metastasis in lung cancer is characterized by multiple osteolytic damage.
[ترجمه گوگل]متاستاز ConclusionsOseous در سرطان ریه با آسیب استئولیتیک متعدد مشخص می شود
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری سرطان متاستاز در سرطان ریه با چندین آسیب osteolytic مشخص می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Clinical Relevance The olecranon is a key osseous constraint of the elbow.
[ترجمه گوگل]ارتباط بالینی Olecranon یک محدودیت اساسی استخوانی آرنج است
[ترجمه ترگمان]ارتباط بالینی The یک محدودیت مهم کلیدی در آرنج است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Extraction of proteins from extensively calcified osseous tissue, such as cortical bone has been particularly challenging for traditional methods of sample preparation.
[ترجمه گوگل]استخراج پروتئین ها از بافت استخوانی به طور گسترده کلسیفیه شده، مانند استخوان قشر مغز، به ویژه برای روش های سنتی آماده سازی نمونه چالش برانگیز بوده است
[ترجمه ترگمان]استخراج پروتئین ها از بافت گسترده calcified osseous مانند استخوان غشایی به طور خاص برای روش های سنتی آماده سازی نمونه چالش برانگیز بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Growth is mainly depending on osseous system's growth.
[ترجمه گوگل]رشد عمدتاً به رشد سیستم استخوانی بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]رشد اساسا بسته به رشد سیستم osseous است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Objective: To analyse the parameter of osseous structure such as lumbosacral angle, slipping angle and shearing force angle play roles on progression of isthmic spondylolisthesis in adults.
[ترجمه گوگل]هدف: تجزیه و تحلیل پارامترهای ساختار استخوانی مانند زاویه لومبوساکرال، زاویه لغزش و زاویه نیروی برشی در پیشرفت اسپوندیلولیستز ایستمی در بزرگسالان نقش دارد
[ترجمه ترگمان]هدف: تجزیه و تحلیل پارامتر ساختار osseous مانند زاویه lumbosacral، slipping زاویه و زاویه وادار کردن نقش در پیشرفت of spondylolisthesis در بزرگسالان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Nevertheless, you will have more closely to supervise your dental and osseous health,[Sentence dictionary] which tends to being more vulnerable to certain deficiencies in olio elements.
[ترجمه گوگل]با این وجود، شما باید نظارت دقیق‌تری بر سلامت دندان‌ها و استخوان‌های خود داشته باشید، [فرهنگ جملات] که بیشتر در برابر کمبودهای خاصی در عناصر olio آسیب‌پذیر است
[ترجمه ترگمان]با این وجود، شما باید دقت بیشتری برای نظارت بر سلامت dental و osseous داشته باشید، که در برابر کاستی های خاص در عناصر olio بیشتر آسیب پذیر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Restrain rheumatism and arthritis, helpful for improve pain of articulation whenrain day and adjust osseous swell.
[ترجمه گوگل]مهار روماتیسم و ​​آرتریت، برای بهبود درد مفصل در هنگام باران و تنظیم تورم استخوانی مفید است
[ترجمه ترگمان]روماتیسم و ورم مفاصل، برای بهبود درد of در روز، و تنظیم تورم osseous مفید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Objective To study the optimal parameters of 3 D spiral CT of osseous labyrinth in normalear.
[ترجمه گوگل]هدف مطالعه پارامترهای بهینه CT مارپیچی سه بعدی لابیرنت استخوانی در ناحیه نرمال
[ترجمه ترگمان]هدف مطالعه پارامترهای بهینه CT حلزونی شکل مارپیچی در normalear
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Objective:To summarize and evaluate the preventative method of pressure sore for the patients with osseous metastasis from tumor and provide guidance for pressure sore of clinical tumor.
[ترجمه گوگل]هدف: خلاصه و ارزیابی روش پیشگیری از زخم فشاری برای بیماران مبتلا به متاستاز استخوانی از تومور و ارائه راهنمایی برای زخم فشاری تومور بالینی
[ترجمه ترگمان]هدف: خلاصه کردن و ارزیابی روش پیشگیرانه برای بیماران مبتلا به سرطان متاستاز از تومور و ارائه راهنمایی برای درد و درد در تومور بالینی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This paper describes the recent study and development of the medical adhesives which are used in soft tissues, teeth, osseous tissue and skin.
[ترجمه گوگل]این مقاله مطالعه اخیر و توسعه چسب‌های پزشکی را که در بافت‌های نرم، دندان‌ها، بافت‌های استخوانی و پوست استفاده می‌شوند، شرح می‌دهد
[ترجمه ترگمان]این مقاله مطالعه اخیر و توسعه of دارویی را توصیف می کند که در بافت های نرم، دندان ها، بافت osseous و پوست مورد استفاده قرار می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Conclusion The decrease of the contents of Zn, Mn, Cu, Fe in osseous tissue may be one of the reasons that cause the disease of osteoporosis.
[ترجمه گوگل]نتیجه گیری کاهش محتویات روی، منگنز، مس، آهن در بافت استخوانی ممکن است یکی از دلایل ایجاد بیماری پوکی استخوان باشد
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری کاهش محتوای Zn، منگنز، Cu، مس در بافت osseous ممکن است یکی از دلایلی باشد که موجب بیماری پوکی استخوان شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

استخوانی (صفت)
bony, osseous, osteoid

انگلیسی به انگلیسی

• of or related to bone; composed of bone; resembling bone

پیشنهاد کاربران

استخوانی ( صفت ) : مربوط به استخوان یا شبیه آن
استخوانچه
به معنی استخوانی.
استخوان یک اندام می باشد که از بافت های استخوانی تشکیل شده است.
Bone is an organ that consists of osseous tissue

بپرس