osmotic pressure

/ɒzˈmoʊsɪsˈpreʃər//ɒzˈməʊsɪsˈpreʃə/

فشار راندی، فشار اسمزی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: the pressure created by a solvent in passing through a semipermeable membrane. (See osmosis.)

جمله های نمونه

1. The colligative properties are boiling point, freezing point, osmotic pressure, and vapor pressure.
[ترجمه گوگل]خواص کولیگاتیو عبارتند از: نقطه جوش، نقطه انجماد، فشار اسمزی و فشار بخار
[ترجمه ترگمان]ویژگی های colligative نقطه جوش، نقطه انجماد، فشار اسمزی و فشار بخار هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. All osmotic pressure measurements are extremely sensitive to temperature and must be carried out under rigorously controlled temperature conditions.
[ترجمه گوگل]تمام اندازه‌گیری‌های فشار اسمزی نسبت به دما بسیار حساس هستند و باید تحت شرایط دمایی کاملاً کنترل‌شده انجام شوند
[ترجمه ترگمان]همه اندازه گیری های فشار اسمزی به شدت به دما حساس هستند و باید تحت شرایط دمایی تحت کنترل شدید انجام شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Consequently the effective osmotic pressure that it exerts on biological membranes is far less than its osmotic pressure measured by an osmometer.
[ترجمه گوگل]در نتیجه فشار اسمزی موثری که بر غشاهای بیولوژیکی وارد می‌کند بسیار کمتر از فشار اسمزی اندازه‌گیری شده توسط اسمومتر است
[ترجمه ترگمان]در نتیجه فشار اسمزی موثر که بر روی غشا زیستی وارد می کند بسیار کم تر از فشار اسمزی است که توسط یک osmometer اندازه گیری می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The effect of osmotic pressure on livability, body volume and activity of the tadpoles were analyzed with ANOVA.
[ترجمه گوگل]تأثیر فشار اسمزی بر زیست‌پذیری، حجم بدن و فعالیت قورباغه‌ها با استفاده از ANOVA مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]اثر فشار اسمزی بر زیست پذیری، حجم بدن و فعالیت کفچه ماهی ها با ANOVA تجزیه و تحلیل شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Result Blood osmotic pressure of newborns with neonatal pneumonia neonatal jaundice, asphyxia, cold injure.
[ترجمه گوگل]نتیجه فشار اسمزی خون نوزادان مبتلا به پنومونی نوزادی زردی نوزاد، خفگی، جراحت سرماخوردگی
[ترجمه ترگمان]نتیجه فشار اسمزی نوزادان بر نوزادان با ذات الریه نوزاد، یرقان نوزادان، یرقان سفید، آسیب سرما
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Objective To investigate the changes of serum osmotic pressure and electrolyte balance in the early stages of gunshot wound of dogs in seawater for exploring early treatment protocol.
[ترجمه گوگل]هدف بررسی تغییرات فشار اسمزی سرم و تعادل الکترولیت در مراحل اولیه زخم گلوله سگ در آب دریا برای بررسی پروتکل درمان اولیه
[ترجمه ترگمان]هدف بررسی تغییرات فشار اسمزی و تعادل الکترولیت در مراحل اولیه زخم گلوله سگ ها در آب دریا برای بررسی مراحل اولیه درمان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The water pressure can be divided into osmotic pressure and reservoir pressure. By using two models to calculate the osmotic pressure, its propagation velocity could be got clearly.
[ترجمه گوگل]فشار آب را می توان به فشار اسمزی و فشار مخزن تقسیم کرد با استفاده از دو مدل برای محاسبه فشار اسمزی می توان سرعت انتشار آن را به وضوح بدست آورد
[ترجمه ترگمان]فشار آب را می توان به فشار اسمزی و فشار مخزن تقسیم کرد با استفاده از دو مدل برای محاسبه فشار اسمزی، سرعت انتشار آن را می توان به وضوح به دست آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Objective To explore the correlation between freezingpoint osmotic pressure and conductivity.
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی ارتباط بین فشار اسمزی نقطه انجماد و هدایت
[ترجمه ترگمان]هدف بررسی رابطه بین فشار اسمزی و هدایت الکتریکی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Objective:To determine osmotic pressure of human albumin with freezing point osmometer.
[ترجمه گوگل]هدف: تعیین فشار اسمزی آلبومین انسانی با اسمومتر نقطه انجماد
[ترجمه ترگمان]هدف: برای تعیین فشار اسمزی آلبومین انسان با نقطه انجماد osmometer
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Objective To explore the correlation urine freezing point osmotic pressure, refraction osmotic pressure and urine conductivity.
[ترجمه گوگل]هدف بررسی ارتباط فشار اسمزی نقطه انجماد ادرار، فشار اسمزی شکست و هدایت ادرار
[ترجمه ترگمان]هدف بررسی رابطه correlation (انجماد و فشار اسمزی، فشار اسمزی و هدایت ادرار
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The osmotic flow involved comes from the osmotic pressure, which is surprisingly large.
[ترجمه گوگل]جریان اسمزی ناشی از فشار اسمزی است که به طرز شگفت انگیزی بزرگ است
[ترجمه ترگمان]جریان اسمزی نیز ناشی از فشار اسمزی می باشد که به طور شگفت آوری بزرگ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The van't Hoff equation can be used to determine the relative molecular mass from experimentally determined values of osmotic pressure.
[ترجمه گوگل]معادله وانت هاف را می توان برای تعیین جرم مولکولی نسبی از مقادیر تجربی تعیین شده فشار اسمزی استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]معادله ون Hoff می تواند برای تعیین جرم مولکولی نسبی از مقادیر تعیین تجربی فشار اسمزی استفاده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. These are elevation of boiling point, depression of freezing point, osmotic pressure.
[ترجمه گوگل]اینها افزایش نقطه جوش، کاهش نقطه انجماد، فشار اسمزی هستند
[ترجمه ترگمان]اینها elevation نقطه جوش، افسردگی نقطه انجماد، فشار اسمزی می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The expansion of alkali-silica is essentially caused by the osmotic pressure and the expansive phase of ettringite.
[ترجمه گوگل]انبساط قلیایی سیلیس اساساً به دلیل فشار اسمزی و فاز انبساطی اترینگیت ایجاد می شود
[ترجمه ترگمان]افزایش of - سیلیکا به دلیل فشار اسمزی و فاز طولانی of ناشی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. There is a logical gap in our derivation of the osmotic pressure.
[ترجمه گوگل]یک شکاف منطقی در اشتقاق فشار اسمزی ما وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در مشتق ما از فشار اسمزی، یک شکاف منطقی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[علوم دامی] فشار اسمزی
[شیمی] فشار اسمزى
[عمران و معماری] فشار اسمزی
[نساجی] فشار اسمزی
[خاک شناسی] فشاراسمزی

انگلیسی به انگلیسی

• pressure placed on a semipermeable membrane by the passage of a solution into a pure solvent

پیشنهاد کاربران

{زیست شناسی / شیمی} فشار اسمزی: هنگامی که یک حلال از طریق یک غشاء نیمه تراوا از یک محلول رقیق به درون یک محلول غلیظ تر جریان می یابد، غلظت ها معادل شده و به این پدیده اسمز گفته می شود و فشار ایجاد کننده این پدیده، فشار اسمزی نام می گیرد .
osmotic pressure ( شیمی )
واژه مصوب: فشار گذرندگی
تعریف: 1 - فشار وارد بر غشای نیمه‏تراوایی که بین یک حلاّل خالص و یک محلول، یا بین دو محلول با غلظت های متفاوت، قرار گرفته باشد|||2 - مقدار فشار اضافی که باید اعمال شود تا مانع عبور سیال از غشای نیمه تراوا شود|||متـ . فشار اُسمزی

بپرس