oscillation

/ˌɑːsəˈleɪʃn̩//ˌɒsɪˈleɪʃn̩/

معنی: نوسان، تپش
معانی دیگر: تاب خوری، پس و پیش روی، آونگش، تردید، دودلی، تلون، دگرسانی، تغییر، عدم ثبات، (فیزیک) آونگ سانی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the action or fact of oscillating.

(2) تعریف: a single swing or variation in one direction by something that oscillates.

جمله های نمونه

1. the oscillation of the atoms within the molecule
نوسان اتم ها در درون ملکول

2. the young man's oscillation between love and hate
دودلی مرد جوان در مورد عشق و نفرت

3. Some oscillation of the fuselage had been noticed on early flights.
[ترجمه گوگل]برخی از نوسانات بدنه در پروازهای اولیه مشاهده شده بود
[ترجمه ترگمان]برخی از oscillation بدنه هواپیما در پروازهای اولیه مورد توجه قرار گرفته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Such changes in length cause a corresponding oscillation in the fringe pattern.
[ترجمه گوگل]چنین تغییراتی در طول باعث ایجاد نوسان متناظر در الگوی حاشیه می شود
[ترجمه ترگمان]چنین تغییراتی در طول یک نوسان متناظر را در الگوی حاشیه ای ایجاد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. When the string is short, the oscillation is always fast.
[ترجمه احمد بیان] هر چقدر سیم کوتاهتر باشد، نوسان بیشتر است
|
[ترجمه گوگل]وقتی رشته کوتاه است، نوسان همیشه سریع است
[ترجمه ترگمان]زمانی که نخ کوتاه باشد، نوسان همیشه سریع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Instead, there is an oscillation of meaning between the four poles that make up the Lacanian quadrature.
[ترجمه گوگل]در عوض، بین چهار قطبی که ربع لکانی را تشکیل می دهند، نوسان معنا وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در عوض یک نوسان معنا بین چهار قطب وجود دارد که مربع quadrature را تشکیل می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The single factor that controls the rate of oscillation or movement of the pendulum is the length of the string.
[ترجمه گوگل]تنها عاملی که میزان نوسان یا حرکت آونگ را کنترل می کند طول رشته است
[ترجمه ترگمان]عاملی که نرخ نوسان یا حرکت آونگ را کنترل می کند، طول رشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A mathematic model of the linear damped oscillation of swing with parameter exciting is presented. The theoretical analysis and numerical simulation for the motion behavior of swing is done.
[ترجمه گوگل]یک مدل ریاضی از نوسان میرایی خطی نوسان با پارامتر هیجان انگیز ارائه شده است تحلیل نظری و شبیه‌سازی عددی برای رفتار حرکت نوسان انجام شده است
[ترجمه ترگمان]یک مدل ریاضی از نوسانات خطی نوسان در نوسان با هیجان پارامتر ارائه می شود تحلیل نظری و شبیه سازی عددی برای رفتار حرکت نوسان انجام می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The relaxation oscillation is proved through temporal behavior of the thin-beam drift ina infinite space.
[ترجمه گوگل]نوسان آرامش از طریق رفتار زمانی رانش پرتو نازک در فضای بینهایت ثابت می شود
[ترجمه ترگمان]نوسان آرامش از طریق رفتار زمانی توده - beam در فضای بی نهایت ثابت شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The transimpedance amplifier(TIA)takes a fully differential configuration, feedback oscillation technique, and regulated cascode(RGC)input stage for bandwidth enhancement.
[ترجمه گوگل]تقویت کننده ترانس امپدانس (TIA) یک پیکربندی کاملاً دیفرانسیل، تکنیک نوسانات بازخورد و مرحله ورودی cascode تنظیم شده (RGC) برای افزایش پهنای باند دارد
[ترجمه ترگمان]تقویت کننده transimpedance (TIA)یک پیکربندی کاملا تفاضلی، تکنیک نوسان بازخورد، و stage cascode تنظیم شده (RGC)برای افزایش پهنای باند بکار می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The 30—50 day oscillation of the convection travels eastward along the equator, crossing the dateline into the eastern Pacific in the El Nino year and trapped to the west in normal years in general.
[ترجمه گوگل]نوسان 30 تا 50 روزه همرفت به سمت شرق در امتداد استوا حرکت می کند و از خط تاریخ به شرق اقیانوس آرام در سال ال نینو می گذرد و به طور کلی در سال های عادی به سمت غرب به دام می افتد
[ترجمه ترگمان]نوسان ۳۰ تا ۵۰ روزه همرفت در امتداد خط استوا به سمت شرق حرکت می کند و از the به اقیانوس آرام شرقی در سال آل نینو عبور می کند و در سال های عادی در غرب به دام می افتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In the present analysis torsional oscillation of a rigid disk in an infinite transversely isotropic elastic cylinder has been considered.
[ترجمه گوگل]در تحلیل حاضر، نوسان پیچشی یک دیسک صلب در یک استوانه الاستیک همسانگرد عرضی نامتناهی در نظر گرفته شده است
[ترجمه ترگمان]در تحلیل حاضر، نوسان پیچشی یک هارد دیسک سخت در یک استوانه کشسان همسان جانبی تحت بارگذاری های مختلف بررسی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. This paper presents a pressure oscillation detection technique for automatic measurement of blood pressure by the oscillometric method.
[ترجمه گوگل]این مقاله یک تکنیک تشخیص نوسان فشار را برای اندازه‌گیری خودکار فشار خون با روش نوسان‌سنجی ارائه می‌کند
[ترجمه ترگمان]این مقاله یک تکنیک تشخیص نوسان فشار برای اندازه گیری اتوماتیک فشار خون به روش oscillometric ارائه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The liquid helps to support the weight of the compass card, and also dampens oscillation.
[ترجمه گوگل]مایع به تحمل وزن کارت قطب نما کمک می کند و همچنین نوسان را کاهش می دهد
[ترجمه ترگمان]مایع به پشتیبانی از وزن کارت قطب نما و همچنین نوسان dampens کمک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

نوسان (اسم)
amplitude, oscillation, swing, sway, fluctuation, vibration, pulsation, modulation, lurch, libration, vibrancy, undulation, vibratility

تپش (اسم)
flurry, oscillation, beat, palpitation, pulse, throb, pulsation, pant, pump, tremor, ictus, tremour, pitter-patter

تخصصی

[عمران و معماری] نوسان - ارتعاش - لرزه - بالا و پایین رفتن - نوسان
[برق و الکترونیک] نوسان - نوسان 1. تغییر متناوب در متغیر، مانند تغییر در دامنه جریان متناوب یانوسان یک پاندول 2. تناوب 3. ارتعاش .
[مهندسی گاز] نوسان
[نساجی] نوسان
[ریاضیات] نوسان
[آب و خاک] نوسان

انگلیسی به انگلیسی

• act of something which oscillates; regular pendulation between two positions; vacillation between two opinions; fluctuation between high and low values; wavering between two extremes
an oscillation is an increase or decrease in an amount that happens frequently or regularly.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : oscillate
✅️ اسم ( noun ) : oscillation
✅️ صفت ( adjective ) : oscillatory / oscillating
✅️ قید ( adverb ) : _
oscillation ( فیزیک )
واژه مصوب: نوسان
تعریف: تغییر دوره‏ای هر کمیت فیزیکی حول مقدار میانگین آن
ارتعاش
تغییر - نوسان
لرزش

بپرس