ort

/ˈɔːrt//ˈɔːt/

معنی: تکه، پس مانده غذا، باقیمانده غذا
معانی دیگر: (محلی - معمولا جمع) پس مانده ی خوراک (به ویژه اگر کم باشد)

جمله های نمونه

1. Mr. Berezovsky's ORT television channel lambasted Mr. Putin over his handling of the Kursk nuclear-submarine disaster.
[ترجمه گوگل]کانال تلویزیونی ORT آقای برزوفسکی از آقای پوتین به خاطر مدیریت فاجعه زیردریایی هسته ای کورسک انتقاد کرد
[ترجمه ترگمان]شبکه تلویزیون سراسری آقای Berezovsky آقای پوتین را در مورد برخورد خود از فاجعه زیردریایی کورسک به تعویق انداخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Dugout canoes are used to tra ort fresh goods to the market.
[ترجمه گوگل]از کانوهای Dugout برای عرضه کالاهای تازه به بازار استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]canoes dugout برای خرید مجدد کالاهای تازه به بازار به کار می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Find out what the phrase "guidheam ort" means, and examples of how it could be used.
[ترجمه گوگل]معنی عبارت "Guidheam ort" و نمونه هایی از نحوه استفاده از آن را بیابید
[ترجمه ترگمان]ببینید عبارت \"آزمون سراسری\" به چه معنی است، و مثال هایی از نحوه استفاده از آن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. S: How does a head nurse su ort the primary nurse?
[ترجمه گوگل]س: یک سرپرستار چگونه از پرستار اولیه حمایت می کند؟
[ترجمه ترگمان]س: پرستار کودک چه طور پرستار اولیه را معاینه می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. On-carriage – Tra ort from the port of arrival in the country of destination to the buyer's premises. Usually by truck, rail or inland waterways.
[ترجمه گوگل]حمل و نقل - از بندر ورودی در کشور مقصد تا محل خریدار معمولاً با کامیون، راه آهن یا آبراه های داخلی
[ترجمه ترگمان]هنگام ورود به کشور مقصد به محل خریدار، آزمون سراسری carriage از درگاه ورود به این کشور انجام می شود معمولا در راه های آبی، راه آهن و یا داخلی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. For importation of goods, it is the date of imp - ort declaration.
[ترجمه گوگل]برای واردات کالا، تاریخ اظهارنامه واردات است
[ترجمه ترگمان]برای وارد کردن کالا، این تاریخ اعلام یک اعلامیه برای آزمون سراسری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He used his connections to gain control of Russia's main TV network, then known as ORT, and employed the channel to his ends.
[ترجمه گوگل]او از ارتباطات خود برای به دست آوردن کنترل شبکه اصلی تلویزیون روسیه، که در آن زمان با نام ORT شناخته می شد، استفاده کرد و از این کانال برای اهداف خود استفاده کرد
[ترجمه ترگمان]او از ارتباطات خود برای بدست آوردن کنترل شبکه اصلی تلویزیون روسیه استفاده کرد و سپس به \"آزمون سراسری\" معروف شد و این کانال را برای اهداف خود به کار برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Yet many tra actio require a lot more su ort than that.
[ترجمه گوگل]با این حال، بسیاری از عملیات‌ها به اقدامات بسیار بیشتری نیاز دارند
[ترجمه ترگمان]با این وجود، بسیاری از actio های tra نیاز به آزمون سراسری بیشتری نسبت به این دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. First published in193 these rules have been periodically revised to account for changing modes of tra ort and document delivery.
[ترجمه گوگل]این قوانین برای اولین بار در سال 193 منتشر شد و به طور دوره‌ای تجدید نظر شده است تا تغییر روش‌های رسیدگی و تحویل اسناد را در نظر بگیرد
[ترجمه ترگمان]اولین انتشار این قواعد به صورت دوره ای برای بررسی حالت های تغییر آزمون سراسری و تحویل مدرک مورد بازبینی قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Pleas show me your identity card ( diplomat certificate, experts certificate, pa ort ).
[ترجمه گوگل]لطفاً کارت شناسایی خود را به من نشان دهید (گواهی دیپلمات، گواهی کارشناس، گواهینامه)
[ترجمه ترگمان]Pleas کارت هویت شما (گواهی دیپلمات، گواهی متخصصان، پدر آزمون)را به من نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Ists wohl der Teufel selbst der mich nun holt von diesem finstren Ort?
[ترجمه گوگل]آیا wohl der Teufel selbst der mich nun holt von diesem finstren Ort؟
[ترجمه ترگمان]روی هم رفته عبارت بودند از: holt Teufel der der der mich mich von finstren ort ort ort ort ort ort ort ort ort ort ort ort ort ort ort ort ort ort ort ort ort ort ort ort ort ort ort ort ort
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Mr. Putin in particular disliked the critical coverage leveled at him by ORT.
[ترجمه گوگل]آقای پوتین به طور خاص از پوشش انتقادی که توسط ORT به او می شد، خوشش نمی آمد
[ترجمه ترگمان]آقای \"پوتین\" به ویژه از این پوشش خبری که در دست داشت خوشش نمی آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It is implicitly bound to the question, whether there exist an elementary speciality called life ort not.
[ترجمه گوگل]تلویحاً به این سؤال وابسته است که آیا تخصص ابتدایی به نام زندگی وجود دارد یا خیر؟
[ترجمه ترگمان]این مساله به طور ضمنی به این سوال محدود است که آیا یک تخصص ابتدایی به نام زندگی آزمون سراسری وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تکه (اسم)
slice, lump, bit, whit, tailing, portion, gob, lot, fragment, item, patch, piece, dab, chunk, morsel, shred, nub, slab, cantle, scrap, doit, dribblet, loaf, ort, smidgen, nubble, pane

پس مانده غذا (اسم)
leftover, ort

باقیمانده غذا (اسم)
ort

تخصصی

[بهداشت] مایع درمانی خوراکی - oral rehydration therapy

پیشنهاد کاربران

Ort is a term used to describe a small amount of leftover food or a scrap. It is often used in the context of a meal or snack.
مقدار کمی از غذای باقی مانده یا ضایعات. اغلب در زمینه یک وعده غذایی یا میان وعده استفاده می شود.
...
[مشاهده متن کامل]

غذای مانده
مثال؛
I didn’t eat much, just a few orts from yesterday’s dinner.
A person might say, “I hate to waste food, so I always save the orts for later. ”
In a conversation about portion sizes, someone might comment, “I’ll just have an ort of dessert, I’m trying to watch my calories. ”

بپرس