orphic

/ˈɔːrfɪk//ˈɔːfɪk/

معنی: دلکش، اسرار امیز، مرموز، دلنواز
معانی دیگر: وابسته به ارفئوس orpheus و مراسم نیایش دیونیسوس dionysus، وابسته به یا همانند موسیقی ارفیوس

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: Orphically (adv.)
(1) تعریف: of or relating to Orpheus or the religious school worshiping Dionysus, which was ascribed to him.

(2) تعریف: (often l.c.) capable of entrancing, as music, or marked by mysticism.

جمله های نمونه

1. Among the factors that stand out in the Orphic construal of a cosmos is the nature of time.
[ترجمه گوگل]از جمله عواملی که در تفسیر ارفیک از کیهان برجسته می شود، ماهیت زمان است
[ترجمه ترگمان]در میان عواملی که در پنداشت Orphic یک کیهان قرار دارند، ماهیت زمان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. In the Orphic cosmogonies, Dionysos was present; thus he has a cosmological location.
[ترجمه گوگل]در کیهان‌های اورفیک، دیونیسوس حضور داشت بنابراین او دارای موقعیت کیهانی است
[ترجمه ترگمان]در the cosmogonies، Dionysos حضور داشت و در نتیجه دارای یک مکان کیهانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Guthrie has argued for an Orphic-Pythagorean identity, contending that they contain ideas identical to Orphic teachings.
[ترجمه گوگل]گاتری برای هویت اورفی-فیثاغورثی استدلال می کند و ادعا می کند که آنها حاوی ایده هایی یکسان با آموزه های اورفیک هستند
[ترجمه ترگمان]Guthrie برای یک هویت Orphic - Pythagorean استدلال کرده و استدلال می کند که آن ها حاوی عقاید مشابه با آموزه های Orphic هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Second, the Orphic prohibition against killing stands in marked contrast to the Titans' devouring Dionysos.
[ترجمه گوگل]دوم، ممنوعیت ارفیک علیه کشتن در تضاد آشکار با دیونیزوس بلعنده تیتان ها قرار دارد
[ترجمه ترگمان]دوم، منع مشروبات الکلی در برابر کشتن، در مقایسه با the که Dionysos را می بلعد در تضاد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The Orphic materials were also concerned to give a reason for which these two disparate features of human beings were combined.
[ترجمه گوگل]مواد اورفیک همچنین به دنبال دلیلی برای ترکیب این دو ویژگی متفاوت انسان بودند
[ترجمه ترگمان]مواد Orphic نیز به یک دلیل ارایه شدند که این دو ویژگی متمایز از انسان ها با هم ترکیب شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A different interpretation of the Orphic cosmogonic accounts is more accurate.
[ترجمه گوگل]تفسیر متفاوتی از گزارش‌های کیهانی اورفیک دقیق‌تر است
[ترجمه ترگمان]تفسیر متفاوتی از حساب های Orphic cosmogonic دقیق تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Our earliest piece of Orphic evidence, the Derveni commentary, described the workings of the cosmos as harmonic.
[ترجمه گوگل]اولین شواهد اورفیک ما، تفسیر بیرونی، کار کیهان را هارمونیک توصیف کرد
[ترجمه ترگمان]اولین شهادت ما، تفسیر Derveni، عملکرد کیهان را به عنوان هارمونیک توصیف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The specific shape the Orphic cosmogonies give the world have been delineated in this chapter.
[ترجمه گوگل]شکل خاصی که کیهان‌های اورفیک به جهان می‌دهند در این فصل ترسیم شده است
[ترجمه ترگمان]شکل خاص the cosmogonies به جهان در این بخش مشخص شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We see, then, that time, in the Orphic cosmological framework, has three valences.
[ترجمه گوگل]پس می بینیم که زمان در چارچوب کیهان شناختی اورفیک دارای سه ظرفیت است
[ترجمه ترگمان]می بینیم که در همان زمان، در چارچوب کیهانی Orphic، سه valences دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The Orphic cosmogonies provide information which is helpful at this point.
[ترجمه گوگل]کیهان‌های Orphic اطلاعاتی را ارائه می‌کنند که در این مرحله مفید است
[ترجمه ترگمان]The cosmogonies اطلاعاتی را ارایه می دهد که در این نقطه مفید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. But whether the Orphic writers claimed the soul to be divine goes beyond the evidence.
[ترجمه گوگل]اما اینکه آیا نویسندگان اورفیک ادعا می‌کردند روح الوهیت است، فراتر از شواهد است
[ترجمه ترگمان]اما آیا نویسندگان Orphic مدعی بودند که روح خداوند فراتر از شواهد می رود یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The Orphic cosmogonies exhibit a concern to portray humans as well as the world in which they live.
[ترجمه گوگل]کیهان‌های اورفیک برای به تصویر کشیدن انسان‌ها و همچنین دنیایی که در آن زندگی می‌کنند، نگرانی نشان می‌دهند
[ترجمه ترگمان]The cosmogonies برای به تصویر کشیدن انسان ها و همچنین دنیایی که در آن زندگی می کنند، نگرانی خود را از خود نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There are many references in classical literature to Orphic poetry and Orphic rites.
[ترجمه گوگل]در ادبیات کلاسیک اشارات زیادی به شعر اورفیک و آیین های اورفیک وجود دارد
[ترجمه ترگمان]اشارات بسیاری در ادبیات کلاسیک به Orphic و مناسک Orphic وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Neither was society the focal point of the Orphic mysteries.
[ترجمه گوگل]جامعه نیز نقطه کانونی اسرار اورفیک نبود
[ترجمه ترگمان]هیچ کدام از این دو نقطه کانونی از اسرار Orphic نبودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دلکش (صفت)
attractive, orphic, winning

اسرار امیز (صفت)
secret, mysterious, orphic, occult, cloak-and-dagger, gnostic, numinous

مرموز (صفت)
mystic, weird, cryptic, enigmatic, secretive, mysterious, orphic, occult, recondite, inscrutable, hinted, unco, unaccountable

دلنواز (صفت)
orphic, smooth

انگلیسی به انگلیسی

• pertaining to orpheus; entrancing, mystical (as of occult music)

پیشنهاد کاربران

بپرس