orphanage

/ˈɔːrfənədʒ//ˈɔːfənɪdʒ/

معنی: پرورشگاه، یتیم خانه، دارالایتام، پرورشگاه یتیمان
معانی دیگر: پرورشگاه (یتیمان)

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: an institution where orphans and abandoned children are housed and cared for.

جمله های نمونه

1. they carted her off to an orphanage even though she was crying
با آنکه تضرع می کرد او را به یتیم خانه فرستادند.

2. he has no expectation of being satisfied for the work he does at the orphanage
او انتظار ندارد که در برابر کاری که در یتیم خانه می کند پاداش دریافت کند.

3. Many children in the orphanage were starved often.
[ترجمه Shey] بسیاری از کودکان در پرورشگاه اغلب گرسنه می ماندند.
|
[ترجمه گوگل]بسیاری از کودکان در پرورشگاه اغلب گرسنه می‌ماندند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از بچه ها در این پرورشگاه اغلب از گرسنگی تلف می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She was brought up in an orphanage after her parents died.
[ترجمه مبینا] او بعد از مرگ پدر و مادرش در پرورشگاه بزرگ شد
|
[ترجمه ᴳᴵᴿᴸ.ᵀᴼˣᴵᶜ [여자 . 유해한 ]] او پس از مرگ والدینش در یتیم خانه بزرگ شد
|
[ترجمه گوگل]او پس از مرگ پدر و مادرش در یک یتیم خانه بزرگ شد
[ترجمه ترگمان]بعد از مرگ پدر و مادرش توی یه یتیم خونه بزرگ شدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He donated 000 dollars towards an orphanage.
[ترجمه ᴳᴵᴿᴸ.ᵀᴼˣᴵᶜ [여자 . 유해한 ]] او 000 دلار به یک پرورشگاه اهدا کرد
|
[ترجمه گوگل]او 000 دلار به یک پرورشگاه کمک کرد
[ترجمه ترگمان]او ۰۰۰ دلار به یک پرورشگاه اهدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was raised in an orphanage.
[ترجمه گوگل]او در یتیم خانه بزرگ شد
[ترجمه ترگمان]اون توی یتیم خونه بزرگ شده بو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Taken in by the local orphanage, he runs into the predictable: tough older boys, giggling schoolgirls, angry parents.
[ترجمه گوگل]او که توسط یتیم خانه محلی جذب می شود، با موارد قابل پیش بینی مواجه می شود: پسران بزرگتر سرسخت، دختران مدرسه ای قهقهه، والدین عصبانی
[ترجمه ترگمان]او در کنار پرورشگاه محلی به زندان افتاد: پسرهای بزرگ تر و خشن، با خنده های ریز دختر و پدر و مادر خشمگین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The village church is gone, the orphanage is still standing, though one wing of it has been gutted by fire.
[ترجمه گوگل]کلیسای روستا از بین رفته است، یتیم خانه هنوز پابرجاست، اگرچه یک بال آن در آتش سوخته است
[ترجمه ترگمان]کلیسا رفته، پرورشگاه هنوز برپاست، هر چند که یک بال از آن به وسیله آتش سوخته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Been out of the orphanage almost two years.
[ترجمه گوگل]تقریباً دو سال است که از یتیم خانه خارج شده است
[ترجمه ترگمان]تقریبا دو سال بود که از یتیم خونه اومدم بیرون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He was educated at an orphanage in Blackheath.
[ترجمه گوگل]او در یتیم خانه ای در بلک هیث تحصیل کرد
[ترجمه ترگمان]او در یک پرورشگاه در Blackheath تحصیل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She died and they put me in an orphanage. Down there at Toner Institute.
[ترجمه گوگل]او مرد و مرا در یتیم خانه گذاشتند آن پایین در موسسه تونر
[ترجمه ترگمان]او مرد و آن ها مرا در یک پرورشگاه قرار دادند در آنجا در موسسه تونر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. That was after Mr Lewis at the orphanage died.
[ترجمه گوگل]این پس از مرگ آقای لوئیس در یتیم خانه بود
[ترجمه ترگمان]بعد از مرگ آقای لوییس در پرورشگاه جان سالم به در برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They done tore the orphanage down.
[ترجمه گوگل]آنها یتیم خانه را خراب کردند
[ترجمه ترگمان]اونا یتیم خونه رو پاره کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She died and they put me in an orphanage.
[ترجمه گوگل]او مرد و مرا در یتیم خانه گذاشتند
[ترجمه ترگمان]اون مرد و منو توی یتیم خونه گذاشتن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پرورشگاه (اسم)
nurse, nursery, orphanage

یتیم خانه (اسم)
shelter, orphanage

دارالایتام (اسم)
orphanage, protectory

پرورشگاه یتیمان (اسم)
orphanage, protectory

انگلیسی به انگلیسی

• institution for the care and placement of orphans
an orphanage is a place where orphans are looked after.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : orphan
✅️ اسم ( noun ) : orphan / orphanage
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
Orphanage : یتیم خانه - پرورشگاه
Orphan : یتیم
noun
[count] : a place where children whose parents have died can live and be cared for : a home for orphans
After the death of his parents, he was raised in an orphanage
...
[مشاهده متن کامل]

Example :
Whoever the hell you are, you obviously grew up rich
Do you know what being an orphan is ? I don't guess so
هر خری که هستی مشخصه که پولدار بزرگ شدی ( بچگی فقیرانه ای نداشته و غرق در ثروت بوده ای ) .
میدونی که یتیم بودن یعنی چی ؟ فکر نکنم
پرورشگاه یا یتیم خانه مکانی است برای حمایت از کودکانی که پدر و مادر واقعی شان به دلیل مرگ، ناتوانی مالی یا دلایل دیگر نمی توانند یا نمی خواهند از فرزندشان مراقبت کنند.
واژه یتیم در نظام های حقوقی مختلف معنای متفاوتی دارد.

children's home
یتیم خانه
نوانخانه
پرورشگاه
foster home
یتیم خانه حرف اضافشم in
when her mother passed away ( deceased ) their's nextdoor put her in the orphanage
and she brought up ( raised ) in the foster home ( orphanage ) that's all

بپرس