ornamentation

/ˌɔːrnəmenˈteɪʃn̩//ˌɔːnəmenˈteɪʃn̩/

معنی: ارایش، تزئین، پیرایش
معانی دیگر: تزئین (تزئینات)، آذین، پیرایه، آذین بندی، مزین سازی، آرایش شدگی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: ornaments collectively; embellishment.
مشابه: adornment

- Cathedrals built in the Baroque style were rich with ornamentation.
[ترجمه گوگل] کلیساهای ساخته شده به سبک باروک دارای تزئینات فراوانی بودند
[ترجمه ترگمان] Cathedrals که در سبک باروک ساخته شده بودند از زیور آلات غنی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the act of ornamenting, or the state of being ornamented.
مشابه: adornment, decoration

جمله های نمونه

1. poetic ornamentation
پیرایه های شعری

2. superadded ornamentation
تزیینات بیش از حد

3. The architect was instructed to keep ornamentation to a minimum.
[ترجمه گوگل]به معمار دستور داده شد که تزئینات را به حداقل برساند
[ترجمه ترگمان]به معمار دستور داده شده بود که زیور آلات را به حداقل برساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The chairs were comfortable, functional and free of ornamentation.
[ترجمه گوگل]صندلی ها راحت، کاربردی و بدون تزئینات بودند
[ترجمه ترگمان]صندلی ها راحت، کاربردی و عاری از زیور آلات بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. On show Ornamentation plays an important part in this look.
[ترجمه گوگل]تزئینات در نمایش نقش مهمی در این نگاه دارد
[ترجمه ترگمان]در نمایش ornamentation نقش مهمی در این ظاهر بازی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Such titles and ornamentation can create the effect of bathos, or comic undermining of what you do achieve.
[ترجمه گوگل]چنین عناوین و تزئیناتی می توانند جلوه حمام یا تضعیف کمیک آنچه را که به دست می آورید ایجاد کنند
[ترجمه ترگمان]چنین عنوانی و زیور آلات می توانند اثر of، یا undermining کمیک را که به آن دست یافته اند، ایجاد کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Only two kinds of ornamentation were allowed by the Elizabethan church: painted boards and family memorials.
[ترجمه گوگل]تنها دو نوع تزئین توسط کلیسای الیزابتی مجاز بود: تخته های نقاشی شده و یادبودهای خانوادگی
[ترجمه ترگمان]تنها دو نوع زیور آلات به وسیله کلیسای الیزابت مجاز بودند: تابلوهای نقاشی شده و خاطرات خانوادگی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The ornamentation of extine is reticulate, reticulate- microperforate or microperforate.
[ترجمه گوگل]تزئینات اکستین مشبک، مشبک- میکروپرفورات یا میکروپرفورات است
[ترجمه ترگمان]زیور آلات extine reticulate، reticulate - microperforate یا microperforate است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. But they were used for ornamentation rather than as playthings.
[ترجمه گوگل]اما آنها به جای اسباب بازی برای تزئین استفاده می شدند
[ترجمه ترگمان]اما آن ها به جای اسباب بازی برای زیور آلات به کار می رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The greater ornamentation, however, is reserved for entablature.
[ترجمه گوگل]با این حال، تزیینات بیشتر برای گلدسته محفوظ است
[ترجمه ترگمان]با این حال زیور آلات بیشتری برای entablature رزرو شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Instead they used them for ornamentation in everyday life.
[ترجمه گوگل]در عوض آنها از آنها برای تزئین در زندگی روزمره استفاده می کردند
[ترجمه ترگمان]در عوض آن ها از آن ها برای زیور آلات در زندگی روزمره استفاده کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Too much ornamentation on the frame, or garishness in the pattern, and you're a goner.
[ترجمه گوگل]تزیینات بیش از حد روی قاب، یا زرق و برق بودن در الگو، و شما از بین رفته اید
[ترجمه ترگمان]بیش از حد زیور آلات در کادر، یا garishness در الگو، و شما a
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Semi - precious stones were used for inlay ornamentation.
[ترجمه گوگل]برای تزیین منبت از سنگ های نیمه قیمتی استفاده می شد
[ترجمه ترگمان]سنگ های نیمه گرانبها برای تزیین زیور آلات به کار می رفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The distribution of stomatal apparatus and ceraceous ornamentation of the white squama -shaped leaf of Chamaecyparis pisfera spach were special.
[ترجمه گوگل]توزیع دستگاه روزنه ای و تزئینات سراسه ای برگ سفید اسکوامای شکل اسپاچ Chamaecyparis pisfera ویژه بود
[ترجمه ترگمان]توزیع دستگاه stomatal و تزیین ceraceous برگ سفید شکل - of spach خاص بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ارایش (اسم)
order, arrangement, muster, attire, garnish, ornament, array, embellishment, formation, toilet, dressing, polish, inflorescence, decor, purfle, toilette, habiliment, fig, finery, garnishment, ornamentation, toiletry, mounting

تزئین (اسم)
garnishment, ornamentation

پیرایش (اسم)
modification, ornamentation, trimming

انگلیسی به انگلیسی

• decoration, illumination; adornment, embellishment

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : ornament
✅️ اسم ( noun ) : ornament / ornamentation
✅️ صفت ( adjective ) : ornamental
✅️ قید ( adverb ) : ornamentally
ornamentation ( موسیقی )
واژه مصوب: تزیین
تعریف: [موسیقی] تغییر موسیقی، معمولاً با اضافه کردن نت ها، به منظور زیباتر یا مؤثرتر کردن آن یا نشان دادن توانایی های اجراکننده|||[هنرهای تجسمی] افزودن عناصر تزیینی به یک سطح یا فضای دوبعدی برای زیباتر کردن آن

بپرس