originator

/əˈrɪdʒəˌnetər//əˈrɪdʒɪneɪtə/

معنی: سازنده، موسس، بنیان گذار، مبتکر
معانی دیگر: مبتکر، موسس، بنیانگذار

جمله های نمونه

1. Professor Adams was the originator of the project.
[ترجمه گوگل]پروفسور آدامز مبتکر این پروژه بود
[ترجمه ترگمان]پروفسور آدامز رئیس پروژه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He is best known as the originator of a long-running TV series.
[ترجمه گوگل]او بیشتر به عنوان مبتکر یک سریال تلویزیونی طولانی مدت شناخته می شود
[ترجمه ترگمان]او به عنوان سازنده یک مجموعه تلویزیونی بلند مدت شناخته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Sir William James is thought to be the originator of fingerprinting as a means of identification.
[ترجمه گوگل]تصور می شود که سر ویلیام جیمز مبدع انگشت نگاری به عنوان وسیله ای برای شناسایی باشد
[ترجمه ترگمان]تصور می شود سر ویلیام جیمز سازنده اثر انگشت به عنوان ابزاری برای شناسایی باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The earliest originator was Dr. Giterman who worked at the British Rehabilitation Center for the Disabled.
[ترجمه گوگل]اولین مبتکر دکتر گیترمن بود که در مرکز توانبخشی معلولان بریتانیا کار می کرد
[ترجمه ترگمان]اولین فرد، دکتر Giterman بود که در مرکز توان بخشی بریتانیا برای معلولین کار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The originator can be replaced with a new name, up to 28 printing characters long, including spaces.
[ترجمه گوگل]مبتکر را می توان با یک نام جدید، تا 28 کاراکتر چاپی، از جمله فاصله، جایگزین کرد
[ترجمه ترگمان]تولید کننده می تواند با یک نام جدید جایگزین شود، تا ۲۸ نویسه چاپ طولانی، از جمله فضا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Communications services transfer the information from the originator to the recipient.
[ترجمه گوگل]خدمات ارتباطی اطلاعات را از مبدأ به گیرنده منتقل می کند
[ترجمه ترگمان]خدمات ارتباطات اطلاعات مربوط به گیرنده را به گیرنده منتقل می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I am not an originator but a transmitter. Confucius
[ترجمه گوگل]من مبتکر نیستم بلکه یک فرستنده هستم کنفوسیوس
[ترجمه ترگمان] من یه \"بنیانگذار\" نیستم بلکه یه فرستنده هست کنفوسیوس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. If the originator chooses to proceed, he or she enters the next phase, referred to as initial screening.
[ترجمه گوگل]اگر مبتکر تصمیم بگیرد که ادامه دهد، وارد مرحله بعدی می شود که به آن غربالگری اولیه می گویند
[ترجمه ترگمان]اگر the بخواهد که ادامه دهد، او وارد مرحله بعدی می شود که به غربالگری اولیه ارجاع داده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. However, not every idea originator has the know-how, the drive, and the aggressiveness to do so.
[ترجمه گوگل]با این حال، هر ایده پردازی دانش، انگیزه و تهاجمی برای انجام این کار را ندارد
[ترجمه ترگمان]با این حال، هر ایده ای که تولید کند، بداند چگونه، محرک، و پرخاشگری می تواند این کار را انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Alberti was the originator of the violin's design even though Stradivari made it famous.
[ترجمه گوگل]آلبرتی مبتکر طراحی ویولن بود حتی اگر استرادیواری آن را به شهرت رساند
[ترجمه ترگمان]Alberti سازنده طراحی ویولون بود، اگرچه استرادیواری آن را مشهور ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The first communication gap lies within the idea originator.
[ترجمه گوگل]اولین شکاف ارتباطی در مبتکر ایده نهفته است
[ترجمه ترگمان]اولین شکاف ارتباطی در داخل ایده وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Here the facilitator and originator jointly select a group of experts within the organization to review the idea.
[ترجمه گوگل]در اینجا تسهیل کننده و مبتکر به طور مشترک گروهی از کارشناسان را در سازمان برای بررسی ایده انتخاب می کنند
[ترجمه ترگمان]در اینجا تسهیل کننده و originator به طور مشترک گروهی از متخصصان را در سازمان انتخاب می کنند تا ایده را مرور کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Dow theory is the originator of the technical analysis school.
[ترجمه گوگل]نظریه داو مبتکر مکتب تحلیل تکنیکال است
[ترجمه ترگمان]نظریه داو عامل اصلی تحلیل فنی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The Originator or someone else decided to cancel an a roved change.
[ترجمه گوگل]The Originator یا شخص دیگری تصمیم به لغو یک تغییر roved گرفت
[ترجمه ترگمان]The یا شخص دیگری تصمیم گرفتند که یک تغییر بدون گردش را لغو کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سازنده (اسم)
performer, author, composer, maker, manufacturer, creator, constructor, builder, producer, engineer, originator, procreator, instrumentalist

موسس (اسم)
founder, creator, originator, establisher, organizer

بنیان گذار (اسم)
founder, originator

مبتکر (اسم)
originator, innovator, initiator

انگلیسی به انگلیسی

• creator; inventor; producer; beginner; generator
the originator of something such as an idea or scheme is the person who first thought of it or began it.

پیشنهاد کاربران

باعث و بانی
originator ( رایانه و فنّاوری اطلاعات )
واژه مصوب: پیام‏ساز
تعریف: منشأ اصلی تولید یا مبدأ ارسال داده‏پیام
بانی
متقاضی

بپرس