صفت ( adjective )
• (1) تعریف: first in order of succession.
• مترادف: earliest, first, initial
• متضاد: final, last
• مشابه: aboriginal, ancestral, inaugural, maiden, premier, primal, primary, prime, primitive, primordial
• مترادف: earliest, first, initial
• متضاد: final, last
• مشابه: aboriginal, ancestral, inaugural, maiden, premier, primal, primary, prime, primitive, primordial
- The original owner of the car maintained it very well.
[ترجمه گوگل] صاحب اصلی ماشین خیلی خوب از آن نگهداری می کرد
[ترجمه ترگمان] صاحب اصلی خودرو آن را بسیار خوب نگهداری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] صاحب اصلی خودرو آن را بسیار خوب نگهداری کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The original version of the movie was thirty minutes longer than the subsequent version.
[ترجمه گوگل] نسخه اصلی فیلم سی دقیقه بیشتر از نسخه بعدی بود
[ترجمه ترگمان] نسخه اصلی فیلم سی دقیقه بیشتر از نسخه بعدی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] نسخه اصلی فیلم سی دقیقه بیشتر از نسخه بعدی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: new or novel.
• مترادف: creative, fresh, innovative, new, novel
• متضاد: banal, commonplace, derivative, hackneyed, set, stale, stereotyped, trite, unoriginal, worn, worn-out
• مشابه: avant-garde, bold, daring, individual, ingenious, newfangled, offbeat, pioneer, revolutionary, seminal, singular, sui generis, unconventional, unique, unorthodox, unprecedented
• مترادف: creative, fresh, innovative, new, novel
• متضاد: banal, commonplace, derivative, hackneyed, set, stale, stereotyped, trite, unoriginal, worn, worn-out
• مشابه: avant-garde, bold, daring, individual, ingenious, newfangled, offbeat, pioneer, revolutionary, seminal, singular, sui generis, unconventional, unique, unorthodox, unprecedented
- It takes a very imaginative person to come up with truly original ideas.
[ترجمه گوگل] برای ارائه ایده های واقعی به یک فرد بسیار تخیلی نیاز است
[ترجمه ترگمان] این یک فرد بسیار تخیلی است که ایده های اصلی را بیان می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این یک فرد بسیار تخیلی است که ایده های اصلی را بیان می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: having the ability to generate or create novel ideas.
• مترادف: creative, inventive, originative
• متضاد: sterile, unoriginal
• مشابه: bold, clever, imaginative, independent, ingenious, innovative, inspired, pioneering, resourceful, unconventional
• مترادف: creative, inventive, originative
• متضاد: sterile, unoriginal
• مشابه: bold, clever, imaginative, independent, ingenious, innovative, inspired, pioneering, resourceful, unconventional
- The writing in his books is clear and interesting, but when it comes to devising a plot, he is not very original.
[ترجمه گوگل] نوشتههای کتابهای او واضح و جالب است، اما وقتی نوبت به طرح داستان میرسد، او چندان اصیل نیست
[ترجمه ترگمان] نوشتن در کتاب های او واضح و جالب است، اما وقتی بحث بر سر تدوین یک توطئه است، او بسیار اصیل نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] نوشتن در کتاب های او واضح و جالب است، اما وقتی بحث بر سر تدوین یک توطئه است، او بسیار اصیل نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: first, from which a copy can be made.
• مترادف: real
• متضاد: alternate, facsimile, imitative
• مشابه: actual, authentic, first, master, true
• مترادف: real
• متضاد: alternate, facsimile, imitative
• مشابه: actual, authentic, first, master, true
- The original historical document is on display in the public library; this is just a copy.
[ترجمه گوگل] اصل سند تاریخی در کتابخانه عمومی به نمایش گذاشته شده است این فقط یک کپی است
[ترجمه ترگمان] این سند تاریخی اصلی در کتابخانه عمومی در معرض نمایش است؛ این تنها یک نسخه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این سند تاریخی اصلی در کتابخانه عمومی در معرض نمایش است؛ این تنها یک نسخه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• (1) تعریف: that from which a copy or translation can be made.
• متضاد: copy, imitation
• مشابه: archetype, model, mold, pattern, prototype, source
• متضاد: copy, imitation
• مشابه: archetype, model, mold, pattern, prototype, source
- I made the twenty copies, but now I can't find the original.
[ترجمه گوگل] من بیست تا کپی کردم ولی الان اصلش رو پیدا نکردم
[ترجمه ترگمان] بیست نسخه از آن را درست کردم، اما حالا نمی توانم نسخه اصلی را پیدا کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بیست نسخه از آن را درست کردم، اما حالا نمی توانم نسخه اصلی را پیدا کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a unique person or thing; one of a kind.
• مشابه: character, curiosity, eccentric, individualist, innovator, maverick, nonconformist, oddity, pioneer, rarity, unique
• مشابه: character, curiosity, eccentric, individualist, innovator, maverick, nonconformist, oddity, pioneer, rarity, unique
- There was no one like the comedian Milton Berle; he was an original.
[ترجمه گوگل] هیچ کس مانند کمدین میلتون برل وجود نداشت او یک اورجینال بود
[ترجمه ترگمان] هیچ کس مثل میلتون Berle کمدین معروف نبود؛ او یک اصیل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] هیچ کس مثل میلتون Berle کمدین معروف نبود؛ او یک اصیل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: an authentic work as opposed to a reproduction.
• متضاد: copy, reproduction
• مشابه: artwork, classic, old master
• متضاد: copy, reproduction
• مشابه: artwork, classic, old master
- This painting is not a copy, but a signed original.
[ترجمه گوگل] این نقاشی یک کپی نیست، بلکه یک اصل امضا شده است
[ترجمه ترگمان] این نقاشی یک کپی نیست، بلکه نسخه اصلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این نقاشی یک کپی نیست، بلکه نسخه اصلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید