orientation

/ˌɔːrienˈteɪʃn̩//ˌɔːrɪenˈteɪʃn̩/

معنی: اشنایی، راهنمایی، جهت، گرایش، اشناسازی، جهت یابی، توجه بسوی خاور
معانی دیگر: سو، سمت، سوگیری، سویابی، جهت گیری، خوگیری، سازگاری، همسازی، آشنایی، وضعیت سنجی، تشخیص موقعیت، درک محیط، حفظ توازن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of orienting, or the condition of being oriented.

(2) تعریف: the act or process of familiarizing and adjusting oneself or others to a new environment or situation.

- an orientation for new employees
[ترجمه Sina] یک مراسم آموزش و آماده آسازی ( مراسم معارفه ) برای کارمندان جدید
|
[ترجمه احمد نوری متخصصNLP] از کلمات تخصصی دانش NLPهست و بمعنای جهت وسوگیری برای رسیدن به یک خواسته
|
[ترجمه گوگل] جهت گیری برای کارکنان جدید
[ترجمه ترگمان] یک جهت گیری برای کارمندان جدید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: the direction taken by a tendency, habit, pattern of thought, or preference.

- This preschool has a religious orientation.
[ترجمه Sina] این مهدکودک یک گرایش مذهبی ( الگوی فکری مذهبی ، عقیده دارد
|
[ترجمه گوگل] این پیش دبستانی گرایش مذهبی دارد
[ترجمه ترگمان] این پیش دبستانی یک جهت گیری مذهبی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: in psychology, one's perception of oneself and one's place in relation to other people and one's surroundings.

(5) تعریف: location or positioning, or a particular positioning, with respect to the points of the compass.

جمله های نمونه

1. orientation reflex
(روان شناسی) بازتاب سوگیری

2. an orientation course
کلاس آشناسازی

3. the orientation of a telescope
جهت تلسکوپ

4. i had a hard time regaining my orientation
به سختی توازن خود را به دست آوردم.

5. these two nations are very different in their political orientation
این دو ملت از نظر سوگیری سیاسی خیلی تفاوت بسیار دارند.

6. The company needs to develop a stronger orientation towards marketing its products.
[ترجمه گوگل]این شرکت باید جهت گیری قوی تری نسبت به بازاریابی محصولات خود ایجاد کند
[ترجمه ترگمان]شرکت باید جهت بازاریابی محصولات خود یک جهت گیری قوی ایجاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Companies have been forced into a greater orientation to the market.
[ترجمه گوگل]شرکت ها مجبور شده اند جهت گیری بیشتری به سمت بازار داشته باشند
[ترجمه ترگمان]شرکت ها به سمت یک جهت گیری بیشتر در بازار سوق داده شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The course is essentially theoretical in orientation.
[ترجمه گوگل]این دوره اساساً در جهت گیری نظری است
[ترجمه ترگمان]این دوره اساسا در جهت گیری نظری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. To a society which has lost its orientation he has much to offer.
[ترجمه نیلوفر] برای جامعه ای که جهتش رو گم کرده، او پیشنهادهای زیادی داره
|
[ترجمه گوگل]برای جامعه ای که جهت گیری خود را از دست داده است، چیزهای زیادی برای ارائه دارد
[ترجمه ترگمان]برای جامعه ای که جهت گیری خود را از دست داده است، چیزهای زیادی برای ارائه دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This is orientation week for all the new students.
[ترجمه ایمان عباس‌زاده] این هفته، هفته آشناسازی تمام دانش آموزان جدید است.
|
[ترجمه گوگل]این هفته راهنمایی برای همه دانش آموزان جدید است
[ترجمه ترگمان]این هفته برای همه دانش آموزان جدید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Children need some orientation when they go to school.
[ترجمه Nora] کودکان وقتی به مدرسه میروند نیاز به راهنمایی ( آشنا سازی ) دارند
|
[ترجمه گوگل]کودکان هنگام رفتن به مدرسه نیاز به جهت گیری دارند
[ترجمه ترگمان]زمانی که به مدرسه می روند، کودکان به یک جهت گیری نیاز دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He was unhappy with the commercial orientation of the organization.
[ترجمه گوگل]او از جهت گیری تجاری سازمان ناراضی بود
[ترجمه ترگمان]او از جهت گیری تجاری سازمان ناراضی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The party has a broadly socialist orientation.
[ترجمه گوگل]این حزب دارای جهت گیری گسترده سوسیالیستی است
[ترجمه ترگمان]این حزب دارای یک گرایش کلی سوسیالیستی می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. These are crystalline polymers with chain orientation virtually perfect in one direction.
[ترجمه جواد کیهان] این ها پلیمر های کریستالین با آرایش زنجیره ای هستند که تقریبا در یک جهت هم سو اند
|
[ترجمه گوگل]اینها پلیمرهای کریستالی با جهت گیری زنجیره ای تقریباً در یک جهت هستند
[ترجمه ترگمان]اینها پلیمرهای بلوری با جهت گیری زنجیره ای هستند که عملا در یک جهت کامل هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اشنایی (اسم)
acquaintance, familiarity, orientation, friendship

راهنمایی (اسم)
orientation, lead, aim, instruction, admonition, guidance, leadership, steerage, leading

جهت (اسم)
sense, direction, cause, point, orientation, course, aim, trepan, sake, set, bearing

گرایش (اسم)
inspiration, orientation, tendency, trend, propensity, attitude, tropism, gravitation, ism

اشناسازی (اسم)
orientation, introduction

جهت یابی (اسم)
orientation

توجه بسوی خاور (اسم)
orientation

تخصصی

[شیمی] جهتگیری، جهت یابی، جهت، سوی
[عمران و معماری] توجیه - جهتیابی - آرایش
[کامپیوتر] موقعیت، تمایل .
[برق و الکترونیک] جهت یابی، تعیین موقعیت - جهت 1. رابطه بین جهتهای طول ؛ عرض و ضخامت صفحه کوارتز و محورهای عمود بر هم بلور مادر 2. موقعیت فیزیکی آنتن جهت دار یا قطعه دیگری که دارای مشخصه های جهت دار است.
[زمین شناسی] انحراف چرخشی، سوگیری، جهت گیری، توجیه - - در نقشه برداری: جهت گیری، تعیین یک راستا یا جهت معین در فضا؛ تعیین جهت صحیح با استفاده از قطب نما، همچنین در جهت یا موقعیت صحیح بودن. - - در عکاسی: جهت چرخش یک عکس هوایی نسبت به نقشه یا ناظر. بهترین چرخش برای یک عکس تحقیقاتی، حالتی است که سایه ها به سمت ناظر قرار می گیرند. - - در بلورشناسی: در تشریح فرم و تقارن بلورین، این واژه برای حالتی از قرارگیری یک بلور که در آن محورهای بلورشناسی بلور مزبور در موقعیت طبیعی و مناسب خود قرار دارند، بکار می رود. -
[نساجی] جهت گیری - آرایش یافتگی ( نظم ماکرومولکواها نسبت به محورلیف) - آرایش یابی
[ریاضیات] جهت
[پلیمر] جهت یابی، جهت گیری
[روانپزشکی] موقعیت یابی
[آب و خاک] زاویه قرارگیری

انگلیسی به انگلیسی

• adjustment to surroundings; direction, tendency; direction of printing, direction in which one can read text or see a picture (computers); turning toward the east
you can refer to the activities and aims of an organization as its orientation.

پیشنهاد کاربران

اشراف ( اسم ) : آگاهی از خود در زمان، دوره و مکان که ممکن است در شرایطی مانند بیماری عضوی مغز، حالت های دارویی سمی و ضربه مغزی مختل شود.
سمت و سو
معارفه
Orientation day = روز معارفه
جهت دهی، آموزش مقدماتی
مثال: New employees receive an orientation to familiarize them with company policies.
کارمندان جدید آموزش هایی دریافت می کنند تا با سیاست های شرکت آشنا شوند.
⚫ ( زبان ما درحال گذار به واژه های درست و گاه تازه است )

⚫ واژه ی برنهاده: جهتگیرش

⚫ نگارش به خط لاتین: Jahatgiresh

⚫ همه ی پیشنهادها برابرنهاده های یک یا چندیِک از اینها اند:
...
[مشاهده متن کامل]

فرهنگستان زبان و ادب، پارسی انجمن، بازدیسان پارسی، دکتر حیدری ملایری، دکتر حسابی، دکتر ادیب سلطانی

⚫ سایِن ها ( nuances ) را باهم جابجا نشناسیم.

Orientation is the process of introducing new employees to their responsibilities, co - workers and workplace.
جلسۀ توجیهی
جلسۀ آشنایی
جلسۀ معارفه
جهـــــت
نگرش ها
NOUN
کورس یا دوره ای آموزشی که در آن تازه واردها و کار آموزا رو آشنا میکنن با یک مبحث و اطلاعات لازمه منتقل میشه بهشون
NORTH AMERICAN
a course giving information to newcomers to a university or other institution.
...
[مشاهده متن کامل]

💠 ROTARY EQUIPMENT
There's a nother part of this orientation that you'll need to be familiar with. We'll explain this part. Let's look at the hub of the fixed component.

مسیر
جهت
روش
سو گیری
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : orient / orientate
✅️ اسم ( noun ) : orientation
✅️ صفت ( adjective ) : oriented / orientated
✅️ قید ( adverb ) : _
Hospital orientation
Clinical orientation
بروشور های راهنمایی که در کلینیک ها و بیمارستان ها برای راهنمایی بیماران و پرستاران تاره کار نصب می شود
اشراف
جهت یابی
موقعیت یابی
در مصاحبه وضعیت روانی کاربرد دارد که به معنی واقف بودن مراجع به زمان. مکان و شخص بوده
گرایش ( جنسی، مذهبی، سیاسی، . . . )
خاستگاه
جلسات معارفه
A class that you need to take /Direction/ about cognition
orientation ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: اشراف
تعریف: آگاهی بر خویشتن و واقعیت بیرونی
Orientation is something healthcare providers check when screening for dementia and evaluating cognitive abilities. 1 It refers to�a person's level of awareness of self, place, time, and situation. When testing a person's orientation, a doctor asks standard questions that may seem like small talk.
جهت
گرایشpolitical orientation.
جهت گیریthe company's new eco - friendly orientation
توجیهی The department has arranged an orientation session.
سو و جهت ( به شکل پسوندی ) The building has an east - west orientation
هو
جهت یابی ، تشخیص موقعیت.
در برخی جملات بجای هدف هم بکار برده می شود.
مثال having a future orientation = داشتن یک هدف آتی
توجیه، ( کارمند یک اداره )
آشناسازی، جهت دهی ( یک کارمند جدیدالورود به امور محوله )
مکان یابی
جهت یابی
جهت گیری
نحوه قرار گیری ( در هیدرولیک رسوب )
آشناسازی
گرایش
صاف و هم سو شدن
به معنی شرق، سمت و سو میباشد و اختلال در عملکرد آن باعث میشود وقتی شخص از خواب بیدار میشود تا مدتی دچار اختلال در یافتن زمان و مکان میشود و به آن دیس اورینته گفته میشود.
( درجانورشناسی ) موقعیت یابی - جهت یابی - مکان یابی
گرایش مذهبی/گرایش سیاسی
1 ) the particular things that a person prefers, believes, thinks, or usually does:
1 ) گرایش ، عقیده ، الگوی فکری ، ( چیزی که شما انجام میدهید ، فکر میکنید، باور دارید )
We employ some people without regard to their political orientations
...
[مشاهده متن کامل]

ما چند نفر را بدون توجه به گرایش های ( الگوی فکری، عقیده ) سیاسی آنها استخدام کردیم .
2 ) the particular interests, activities, or aims of an organization or business:
2 ) اهداف و علایق یک شخص یا سازمان
3 ) training or preparation for a new job or activity:
مراسم اموزش و اشنا سازی برای ورود به یک شغل یک فعالیت
student orientation ( مراسم معارفه برای دانشجویان ، دانش آموزان قبل از اغاز سال تحصیلی )
4 ) arrangement or direction:
جهت ، سمت ، سو
The building has an east - west orientation ( این ساختمان در ضلع شرقی - غربی واقع شده است ) ( جهت شرقی - غربی دارد )

علاقه شخصی
تعیین موقعیت
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٩)

بپرس