organizational


معنی: سازمانی
معانی دیگر: سازمانى، مربوط به سازمان روانشناسى : سازمانى علوم نظامى : یکان سازمانى

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: of or relating to organization or an organization.

- His organizational skills are improving, but he still misplaces important things.
[ترجمه گوگل] مهارت های سازمانی او در حال بهبود است، اما او هنوز هم چیزهای مهم را نادیده می گیرد
[ترجمه ترگمان] مهارت های سازمانی او در حال بهبود هستند، اما هنوز کاره ای مهمی را انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The company has a complex organizational structure.
[ترجمه گوگل]این شرکت دارای ساختار سازمانی پیچیده ای است
[ترجمه ترگمان]این شرکت یک ساختار سازمانی پیچیده دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. With good managerial skills and organizational capabilities.
[ترجمه گوگل]با مهارت های مدیریتی و توانمندی های سازمانی خوب
[ترجمه ترگمان]با مهارت های مدیریتی خوب و توانمندی های سازمانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The company has set itself some long-term organizational goals.
[ترجمه گوگل]این شرکت اهداف بلندمدت سازمانی را برای خود تعیین کرده است
[ترجمه ترگمان]این شرکت به خودی خود اهداف سازمانی مدتی را تعیین کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Organizational ability is not one of the most obvious parts of his make-up.
[ترجمه گوگل]توانایی سازمانی یکی از بارزترین بخش های آرایش او نیست
[ترجمه ترگمان]توانایی سازمانی یکی از the بخش های تصمیم گیری او نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Organizational ability is an essential attribute for a good manager.
[ترجمه گوگل]توانایی سازمانی یک ویژگی ضروری برای یک مدیر خوب است
[ترجمه ترگمان]توانایی سازمانی یک ویژگی ضروری برای یک مدیر خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. This organizational structure was now outmoded.
[ترجمه گوگل]این ساختار سازمانی اکنون منسوخ شده بود
[ترجمه ترگمان]این ساختار سازمانی اکنون منسوخ شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Travel agents are an important component in the organizational structure of United Kingdom overseas travel.
[ترجمه گوگل]آژانس های مسافرتی جزء مهمی در ساختار سازمانی سفرهای خارج از کشور انگلستان هستند
[ترجمه ترگمان]آژانس های مسافرتی مولفه مهمی در ساختار سازمانی سفره ای خارجی در خارج از کشور هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Organizational structure. . . varies considerably from industry to industry and from small firms to big ones.
[ترجمه گوگل]ساختار سازمانی به طور قابل توجهی از صنعت به صنعت و از شرکت های کوچک به شرکت های بزرگ متفاوت است
[ترجمه ترگمان]ساختار سازمانی به طور قابل توجهی از صنعت به صنعت و از شرکت های کوچک به شرکت های بزرگ متفاوت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In terms of our organizational behavior model, costs bring the fear of low performance immediately to bear.
[ترجمه گوگل]از نظر مدل رفتار سازمانی ما، هزینه ها ترس از عملکرد پایین را فوراً تحمل می کند
[ترجمه ترگمان]در مدل رفتار سازمانی ما، هزینه ها ترس از عملکرد پایین را فورا به همراه دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Here again, the analogy between individual and organizational attitudes and behavior patterns is revealing.
[ترجمه گوگل]در اینجا دوباره، قیاس بین نگرش ها و الگوهای رفتاری فردی و سازمانی آشکار می شود
[ترجمه ترگمان]در اینجا، قیاس بین نگرش های فردی و سازمانی و الگوهای رفتاری آشکار می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Leadership provides organizational values which can serve as a basis for the development of mutual trust and commitment.
[ترجمه گوگل]رهبری ارزش های سازمانی را فراهم می کند که می تواند به عنوان مبنایی برای توسعه اعتماد و تعهد متقابل باشد
[ترجمه ترگمان]رهبری ارزش های سازمانی را تامین می کند که می تواند به عنوان پایه ای برای توسعه اعتماد و تعهد متقابل عمل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They had money, they had organizational skills, and they had long ago lost the girlish need to please.
[ترجمه گوگل]آنها پول داشتند، مهارت های سازمانی داشتند و خیلی وقت پیش نیاز دخترانه را از دست داده بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها پول داشتند، مهارت های سازمانی داشتند، و مدت ها پیش احساس دخترانه را از دست داده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Organizational fears are emotional responses to core beliefs.
[ترجمه گوگل]ترس های سازمانی پاسخ های احساسی به باورهای اصلی هستند
[ترجمه ترگمان]ترس های سازمانی واکنش های احساسی به عقاید اصلی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. To provide information useful for evaluating managerial and organizational performance.
[ترجمه گوگل]ارائه اطلاعات مفید برای ارزیابی عملکرد مدیریتی و سازمانی
[ترجمه ترگمان]ارایه اطلاعات مفید برای ارزیابی عملکرد مدیریتی و سازمانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سازمانی (صفت)
organic, organizational

انگلیسی به انگلیسی

• belonging to an organization
organizational means relating to the way that things are planned and arranged.
organizational also means relating to organizations.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : organize
✅️ اسم ( noun ) : organization / organizer
✅️ صفت ( adjective ) : organized / organizational
✅️ قید ( adverb ) : organizationally
وابسته به سازماندهی
مدیریتی
تشکیلاتی
مشارکتی

سازمانی

بپرس