صفت ( adjective )
• (1) تعریف: of, affecting, or relating to an organ of a plant or animal.
• مشابه: anatomical, functional
• مشابه: anatomical, functional
- Epilepsy is an organic disease, but it was misunderstood in past centuries and sometimes seen as a form of demonic possession.
[ترجمه گوگل] صرع یک بیماری ارگانیک است، اما در قرون گذشته اشتباه گرفته می شد و گاهی اوقات به عنوان نوعی تسخیر شیطانی دیده می شد
[ترجمه ترگمان] صرع، یک بیماری ارگانیک است، اما در طول قرن های گذشته سو تعبیر شده و گاهی به عنوان نوعی مالکیت شیطانی دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] صرع، یک بیماری ارگانیک است، اما در طول قرن های گذشته سو تعبیر شده و گاهی به عنوان نوعی مالکیت شیطانی دیده می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: of or pertaining to compounds that contain carbon. (Cf. inorganic.)
• مشابه: carbonaceous, natural
• مشابه: carbonaceous, natural
- Methane is an organic compound.
[ترجمه گوگل] متان یک ترکیب آلی است
[ترجمه ترگمان] متان یک ترکیب آلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] متان یک ترکیب آلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Water is an organic molecule.
[ترجمه گوگل] آب یک مولکول آلی است
[ترجمه ترگمان] اب یک ملکول آلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اب یک ملکول آلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: producing or produced naturally, as food, without the use of chemical pesticides, growth enhancers, additives, and the like.
- Some of the smaller farms in the area have taken up organic farming.
[ترجمه گوگل] برخی از مزارع کوچکتر در این منطقه به کشاورزی ارگانیک روی آورده اند
[ترجمه ترگمان] برخی از مزارع کوچک تر در این منطقه کشاورزی ارگانیک را به دست آورده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] برخی از مزارع کوچک تر در این منطقه کشاورزی ارگانیک را به دست آورده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- You can get all kinds of organic produce at the farmers market.
[ترجمه گوگل] شما می توانید انواع محصولات ارگانیک را در بازار کشاورزان تهیه کنید
[ترجمه ترگمان] شما می توانید انواع محصولات ارگانیک را در بازار کشاورزان به دست آورید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] شما می توانید انواع محصولات ارگانیک را در بازار کشاورزان به دست آورید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: pertaining to or coming from living sources.
• مترادف: biotic
• مشابه: animal, animate, biodegradable, biological, living, natural, vegetable
• مترادف: biotic
• مشابه: animal, animate, biodegradable, biological, living, natural, vegetable
- Scientists analyzed the material to see if it contained any organic matter.
[ترجمه گوگل] دانشمندان این ماده را تجزیه و تحلیل کردند تا ببینند آیا مواد آلی در آن وجود دارد یا خیر
[ترجمه ترگمان] دانشمندان این مواد را تجزیه و تحلیل کردند تا ببینند آیا ماده آلی موجود است یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دانشمندان این مواد را تجزیه و تحلیل کردند تا ببینند آیا ماده آلی موجود است یا نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Oil from the ground is an organic substance, but there is synthetically produced oil as well.
[ترجمه گوگل] نفت از زمین یک ماده آلی است، اما روغن مصنوعی نیز وجود دارد
[ترجمه ترگمان] نفت از زمین یک ماده آلی است، اما از نظر سنتزی، روغن تولید شده نیز وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] نفت از زمین یک ماده آلی است، اما از نظر سنتزی، روغن تولید شده نیز وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: developing in a manner akin to living things.
• متضاد: mechanical
• مشابه: living, natural, uncontrived
• متضاد: mechanical
• مشابه: living, natural, uncontrived
- The professor pointed to the organic growth of the poem.
[ترجمه مترجمان] استاد نکاتی را در خصوص سیر تکامل اساسی شعر بیان کرد.|
[ترجمه گوگل] استاد به رشد ارگانیک شعر اشاره کرد[ترجمه ترگمان] استاد به رشد ارگانیک شعر اشاره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (6) تعریف: being an integral or fundamental part of a whole.
• مترادف: intrinsic
• مشابه: basic, constituent, elemental, essential, fundamental, indispensable, inherent, integral
• مترادف: intrinsic
• مشابه: basic, constituent, elemental, essential, fundamental, indispensable, inherent, integral
- The theme of repentance is organic to the novel.
[ترجمه مترجمان] مفهوم توبه و ندامت از جمله مفاهیم نوظهور است.|
[ترجمه گوگل] موضوع توبه در رمان ارگانیک است[ترجمه ترگمان] موضوع توبه، آلی به رمان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید