orders


قانون ـ فقه : احکام

جمله های نمونه

1. orders craving immediate attention
دستورات مستلزم توجه فوری

2. orders from the throne
دستورات صادره از سوی پادشاه

3. our orders were to careen and refit
دستوری که به ما داده بودند این بود که (کشتی را) درزگیری و تعمیر کنیم.

4. return orders to our factory
سفارشات مجدد به کارخانه ی ما

5. sailing orders
پروانه یا اجازه ی حرکت (کشتی)

6. sealed orders
دستورات مهر (و امضا) شده

7. summary orders
دستورات فوری

8. under orders from the president
مجری دستورات رئیس جمهور

9. he obeys orders with reluctance
دستورات را با بی میلی اجرا می کند.

10. mind the orders that are given
به دستوراتی که داده می شود توجه کنید.

11. the higher orders of the society
طبقات بالاتر اجتماع

12. to route orders through the sales department
سفارشات را از طریق اداره ی فروش به جریان انداختن

13. take holy orders
به کسوت کشیشی درآمدن،(رسما) کشیش شدن

14. against the express orders of his superior officer
برخلاف دستور صریح افسر مافوقش

15. an officer's explicit orders to the soldier
دستورات صریح افسر به سربازان

16. he gave arbitrary orders
او دستورهای الکی می داد.

17. the execution of orders is more difficult than their issuance
اجرای دستورات از صدور آنها دشوارتر است.

18. the officer's strict orders to the guards
دستورات اکید افسر به نگهبانان

19. the sergeant bellowed orders at the soldiers
گروهبان نعره زنان به سربازان فرمان می داد.

20. to execute another's orders
دستورهای دیگری را انجام دادن

21. to rap out orders
با لحن تند و عتاب آمیز دستور دادن

22. we filled their orders as rapidly as they came in
ما سفارش های آنها را به مجرد وصول اجرا می کردیم.

23. when he gives orders he expects his soldiers to jump
وقتی که فرمان می دهد،انتظار دارد که سربازانش از جا بپرند.

24. an officer was barking orders
افسری داشت روی تلفن با صدای بلند فرمان می داد.

25. he refuses to take orders
او از پذیرش دستور خودداری می کند.

26. in pursuance of your orders
در پیگیری دستورات شما

27. the new chief's dictatorial orders
دستورهای زورگویانه ی رئیس جدید

28. animals are divided into several orders
حیوانات به چندین رسته رده بندی می شوند.

29. the branches daily receive their orders from the parent company
شعبه ها دستورات خود را روزانه از شرکت مادر دریافت می دارند.

30. it is wrong to defy the orders of a superior officer
گردن کشی در مقابل دستورات افسر ارشد درست نیست.

31. he failed to carry out his superior's orders
او در انجام اوامر مافوق خود کوتاهی کرد.

32. many were put to death through his orders
عده ی بسیاری به دستور او اعدام شدند.

33. i admonished them that any violation of my orders would cost them dearly
به آنها گوشزد کردم که تخلف از دستوراتم برایشان گران تمام خواهد شد.

34. he was arrested for having disobeyed his superior officer's orders
به خاطر سرپیچی از دستورات افسر مافوق خود بازداشت شد.

35. the rent is due the first of each month and there is no more than a ten-day grace period, i. e. if it is not paid by the tenth, eviction orders will be issued
موعد پرداخت کرایه اول هر ماه است و مهلت تاخیر ده روز بیشتر نیست،یعنی اگر تا دهم ماه پرداخت نشود دستور تخلیه صادر خواهد شد.

انگلیسی به انگلیسی

• formal written instructions to report to military duty at a specific time and place

پیشنهاد کاربران

orders of mammals
گونه/ نوع/ دسته
( حقوق ) نظام
domestic legal orders
نظام حقوق داخلی
سفارش
در حوزۀ متون نظامی، به معنی تجهیزات یا یونیفورم یک دسته یا گروه خاص هم گفته میشه.
نظم
ترتیب
سفارش
حواله
مرتبه
درجه
دستور دادن
سفارش دادن
On order=سفارشی، در خواستی

امر
بنام خدا
باسلام، orders در زمینه پزشکی نوشتن دستورات پزشکی برای بیمار بستری ، در پرونده میباشد و پرستار با توجه به دستورات دارویی و غیر دارویی اقدامات لازم را برای بیمار انجام میدهد.
با سپاس
نظم ، قانون
دستور
به مراتب

بپرس