orator

/ˈɔːrətər//ˈɒrətə/

معنی: سخنور، سخن ران، خطیب، ناطق، سخن پرداز
معانی دیگر: خطابه سرای، مستدعی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a person who delivers a public speech, or one skilled at formal public speaking.
مترادف: speaker
مشابه: declaimer, demagogue, elocutionist, lecturer, rhetorician

- A skilled orator can have a profoundly inspirational effect on an audience.
[ترجمه گوگل] یک سخنور ماهر می تواند تأثیر عمیقی بر روی مخاطب داشته باشد
[ترجمه ترگمان] یک سخنران ماهر می تواند اثر عمیقا الهام بخش بر مخاطب داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a soapbox orator
سخنران کنار میدان

2. The orator delivered his speech effectively.
[ترجمه گوگل]خطیب سخنرانی خود را به نحو احسن بیان کرد
[ترجمه ترگمان]ناطق سخنرانی خود را به طور موثر ایراد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The orator set the audience on fire.
[ترجمه گوگل]خطیب حاضران را آتش زد
[ترجمه ترگمان]سخنران حضار را آتش زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The orator gestured vigorously while speaking.
[ترجمه گوگل]خطیب در حین صحبت با قدرت اشاره کرد
[ترجمه ترگمان]سخنران در حالی که حرف می زد، به شدت به او اشاره کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She excels as a orator.
[ترجمه گوگل]او به عنوان سخنور سرآمد است
[ترجمه ترگمان]او مثل ناطق برتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Lenin was the great orator of the Russian Revolution.
[ترجمه گوگل]لنین خطیب بزرگ انقلاب روسیه بود
[ترجمه ترگمان]لنین خطیب بزرگ انقلاب روسیه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. King was a great orator and an inspiring leader.
[ترجمه گوگل]کینگ یک خطیب بزرگ و یک رهبر الهام بخش بود
[ترجمه ترگمان]کینگ یک سخنور عالی و یک رهبر الهام بخش بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He knows he is no orator, and he is up against a president who could charm a loan from a thief.
[ترجمه گوگل]او می‌داند که سخنور نیست، و در مقابل رئیس‌جمهوری است که می‌تواند از یک دزد وام بگیرد
[ترجمه ترگمان]او می داند که او سخنران نیست، و علیه یک رئیس جمهور است که می تواند وام یک دزد را افسون کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was the soapbox orator who could quote Virgil or Shakespeare to give dignity to a bitter grudge.
[ترجمه گوگل]او سخنور جعبه صابونی بود که می توانست از ویرژیل یا شکسپیر نقل قول کند تا به کینه ای تلخ احترام بگذارد
[ترجمه ترگمان]او the بود که می توانست از ویرژیل یا شکسپیر نقل قول کند تا به کینه تلخی دست یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Keyes is a fiery orator who built his campaign around his anti-abortion stand.
[ترجمه گوگل]کییز یک خطیب آتشین است که کارزار خود را حول محور ضد سقط جنین بنا کرد
[ترجمه ترگمان]کیس یک سخنور آتشین و آتشین است که کمپین خود را حول موضع گیری ضد سقط خود ساخته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Aristotle once recommended to the would-be polemical orator that paradox could be effective.
[ترجمه گوگل]ارسطو یک بار به سخنران احتمالی جدلی توصیه کرد که پارادوکس می تواند مؤثر باشد
[ترجمه ترگمان]ارسطو زمانی توصیه کرد که خطیب جدی باشد که تناقض می تواند موثر باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. On the other hand Osman was a practised orator and knew what he was doing.
[ترجمه گوگل]از سوی دیگر عثمان سخنوری متبحر بود و می دانست چه می کند
[ترجمه ترگمان]از سوی دیگر، او ناطق ماهری بود و می دانست چه می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He excels as an orator.
[ترجمه گوگل]او به عنوان سخنور سرآمد است
[ترجمه ترگمان]او مثل ناطق برتر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He is a marvellous orator.
[ترجمه گوگل]او یک خطیب شگفت انگیز است
[ترجمه ترگمان]ناطق زبردستی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. His argumentative gifts as a popular orator attracted crowds willing to pay a penny or two to hear him.
[ترجمه گوگل]هدایای استدلالی او به عنوان یک سخنور محبوب، جمعیتی را جذب می کرد که حاضر بودند یکی دو پنی برای شنیدن او بپردازند
[ترجمه ترگمان]استعداد مباحثه او به عنوان یک سخنران معروف، مردمی را جذب می کرد که مایل به پرداخت یک یا دو پول سیاه به او بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

سخنور (اسم)
writer, poet, declaimer, orator, eloquent speaker, elocutionist

سخن ران (اسم)
speaker, spokesman, orator, lecturer

خطیب (اسم)
orator, preacher, prolocutor

ناطق (اسم)
speaker, talker, orator

سخن پرداز (اسم)
orator

انگلیسی به انگلیسی

• one who delivers a speech; public speaker; preacher
an orator is someone who is skilled at making speeches; a formal word.

پیشنهاد کاربران

اُرد
orator در متون مربوط به زبان بدن و مدیریت به معنی سخنران کاربرد دارد. مثل
The education of a female orator
دیپلمات

بپرس