اسم ( noun )
• (1) تعریف: the belief that everything will turn out well, or that there are good aspects of every situation. (Cf. pessimism.)
• مترادف: sanguineness
• متضاد: despair, pessimism
• مشابه: assurance, buoyancy, confidence, expectancy, hope, hopefulness
• مترادف: sanguineness
• متضاد: despair, pessimism
• مشابه: assurance, buoyancy, confidence, expectancy, hope, hopefulness
- He was always surprised at her optimism considering all the misfortunes that she had experienced in her life.
[ترجمه sanaz] او همواره از خوشبینی وی در شگفت بود، با در نظر گرفتن تمام بدشانسی هایی که در زندگی اش تجربه کرده بود.|
[ترجمه حمید] او ( آقا ) همیشه از خوش بینی اون خانم علیرغم همه بدشانسی ها یی که خانم در زندگی ش تجربه کرده بودتعجب می کرد|
[ترجمه گوگل] او همیشه از خوش بینی او با توجه به همه بدبختی هایی که در زندگی اش تجربه کرده بود شگفت زده می شد[ترجمه ترگمان] او همیشه از خوش بینی خود با توجه به the که در زندگی خود تجربه کرده بود تعجب می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: the belief that good is the dominant force in the universe. (Cf. pessimism.)
• متضاد: pessimism
• مشابه: idealism
• متضاد: pessimism
• مشابه: idealism
• (3) تعریف: the belief that this universe is the best possible one. (Cf. pessimism.)
• متضاد: pessimism
• متضاد: pessimism