optical

/ˈɑːptɪkl̩//ˈɒptɪkl̩/

معنی: چشمی، بصری، وابسته به بینایی
معانی دیگر: وابسته به حس بینایی، عینی، دیدی، دیداری، نوری

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: optically (adv.)
(1) تعریف: of or concerning the sense of sight or the eye.

- optical defects
[ترجمه گوگل] نقص نوری
[ترجمه ترگمان] نقص های نوری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: of or concerning the science of sight and the properties of light; optic.

(3) تعریف: intended or produced to improve vision.

- optical lenses
[ترجمه گوگل] لنزهای نوری
[ترجمه ترگمان] لنزهای نوری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: concerning, employing, or transmitting light.

- optical fibers
[ترجمه گوگل] فیبرهای نوری
[ترجمه ترگمان] الیاف نوری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: of or concerning opticians and their work.

جمله های نمونه

1. optical instruments
ابزارهای دیدشی (بصری)

2. an optical illusion
خطای بینایی (باصره)

3. A mirage is an optical illusion.
[ترجمه گوگل]سراب یک توهم نوری است
[ترجمه ترگمان]یک سراب، یک سراب نوری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Telescopes and microscopes are optical instruments.
[ترجمه گوگل]تلسکوپ و میکروسکوپ ابزارهای نوری هستند
[ترجمه ترگمان]میکروسکوپ و میکروسکوپ ابزارهای نوری هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Their pilots are guided by an infrared optical system that shows images clearly even at night.
[ترجمه گوگل]خلبانان آنها توسط یک سیستم نوری مادون قرمز هدایت می شوند که تصاویر را حتی در شب به وضوح نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]خلبانان آن ها توسط یک سیستم نوری مادون قرمز هدایت می شوند که تصاویر را به وضوح حتی در شب نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. They concentrated on better definition of the optical image.
[ترجمه گوگل]آنها بر تعریف بهتر تصویر نوری تمرکز کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها بر روی تعریف بهتری از تصویر نوری تمرکز کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The camera combines rugged reliability with unequalled optical performance and speed.
[ترجمه گوگل]این دوربین قابلیت اطمینان ناهموار را با عملکرد و سرعت نوری بی نظیر ترکیب می کند
[ترجمه ترگمان]این دوربین قابلیت اطمینان ناهموار را با عملکرد نوری بینظیر و سرعت ترکیب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The data is captured by an optical scanner.
[ترجمه گوگل]داده ها توسط یک اسکنر نوری گرفته می شود
[ترجمه ترگمان]داده ها توسط یک اسکنر نوری ثبت می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. These optical fibres may be used for new sorts of telephony.
[ترجمه گوگل]این فیبرهای نوری ممکن است برای انواع جدید تلفن استفاده شود
[ترجمه ترگمان]این فیبرهای نوری ممکن است برای انواع جدیدی از تلفن استفاده شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He has an optical defect.
[ترجمه گوگل]او نقص نوری دارد
[ترجمه ترگمان]او یک نقص نوری دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. A sensor channels the light signal along an optical fibre.
[ترجمه گوگل]یک سنسور سیگنال نور را در امتداد فیبر نوری کانال می کند
[ترجمه ترگمان]یک سنسور، سیگنال نور را در امتداد یک فیبر نوری هدایت می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Indeed, their optical properties reflect a non-biological origin.
[ترجمه گوگل]در واقع، خواص نوری آنها منشا غیر بیولوژیکی را منعکس می کند
[ترجمه ترگمان]در واقع، خواص اپتیکی آن ها منعکس کننده یک منشا غیر زیستی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The firm designs and sells magnetic and optical sensors for use on factory production lines.
[ترجمه گوگل]این شرکت حسگرهای مغناطیسی و نوری را برای استفاده در خطوط تولید کارخانه طراحی و به فروش می رساند
[ترجمه ترگمان]طراحی و فروش حسگرهای مغناطیسی و نوری برای استفاده در خطوط تولید کارخانه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The recent enthusiasm for optical fibres is the result of dramatic advances in optical purity.
[ترجمه گوگل]اشتیاق اخیر به فیبرهای نوری نتیجه پیشرفت های چشمگیر در خلوص نوری است
[ترجمه ترگمان]اشتیاق اخیر برای فیبر نوری ناشی از پیشرفت های چشمگیر در خلوص نوری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The large memory requirements suggest the use of optical disc storage.
[ترجمه گوگل]نیاز به حافظه زیاد، استفاده از ذخیره سازی دیسک نوری را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]الزامات حافظه بزرگ استفاده از ذخیره سازی دیسک نوری را پیشنهاد می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چشمی (صفت)
optic, ocular, optical

بصری (صفت)
visual, optic, ocular, optical

وابسته به بینایی (صفت)
visible, optic, optical

تخصصی

[سینما] نوری - نوار صدای مغناطیسی یا اپتیک - روشی در مونتاژ صحنه ها - افه تصویری - به کار بردن شخصیتهای کارتون همراه با صحنه های زنده
[برق و الکترونیک] نوری
[ریاضیات] مربوط به چشم، چشمی

انگلیسی به انگلیسی

• visional; of the eye; of vision
optical instruments, devices, or processes involve or relate to vision or light.
optical means relating to the way that things appear to people.

پیشنهاد کاربران

۱. بصری. دیداری. بینایی ۲. نوری. نور شناختی
مثال:
optical defects
خطاهای بصری
نگاه ها و برداشتها ( آنچه که در مورد یک رویداد توسط عموم درک می شود )
optical : نوری، بصری
optical effects of color:تاثیرات نوری رنگ، تاثیرات بصری رنگ
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : optic / optics / opticals / optician
✅️ صفت ( adjective ) : optical
✅️ قید ( adverb ) : optically
مربوط به دید، دیدی
optical ( فیزیک - اپتیک )
واژه مصوب: اپتیکی
تعریف: مربوط به اپتیک|||متـ . نوری
اوپتیکال= چشمی
گستره

بپرس