optic nerve

/ˈɑːptɪkˈnɜːrv//ˈɒptɪknɜːv/

(کالبدشناسی) عصب بینایی، عصب باصره

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: either one of the two nerves that connect the retinas of the eyes to the brain.

جمله های نمونه

1. The reason for this is that the optic nerve is a part of the brain.
[ترجمه گوگل]دلیل این امر این است که عصب بینایی بخشی از مغز است
[ترجمه ترگمان]دلیل این امر این است که عصب بینایی بخشی از مغز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. A swollen optic nerve found by her optometrist led to the discovery of the tumor.
[ترجمه گوگل]عصب بینایی متورم شده توسط اپتومتریست او منجر به کشف تومور شد
[ترجمه ترگمان]یک عصب آنی بینایی که توسط optometrist پیدا شد، منجر به کشف تومور شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Light stimulates the optic nerve.
[ترجمه گوگل]نور عصب بینایی را تحریک می کند
[ترجمه ترگمان]نور عصب بینایی را تحریک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In a, optic nerve sections were prepared as described in Fig.
[ترجمه گوگل]در a، مقاطع عصب بینایی همانطور که در شکل توضیح داده شده تهیه شد
[ترجمه ترگمان]در یکی از بخش های اعصاب بینایی، همان طور که در شکل توضیح داده شد، آماده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In some cases the optic nerve fails to develop before birth.
[ترجمه گوگل]در برخی موارد عصب بینایی قبل از تولد رشد نمی کند
[ترجمه ترگمان]در برخی موارد، عصب بینایی قبل از تولد نمی تواند رشد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The animals were sacrificed 60min later and optic nerve cell suspensions were prepared as previously described.
[ترجمه گوگل]حیوانات 60 دقیقه بعد قربانی شدند و سوسپانسیون های سلولی عصب بینایی همانطور که قبلاً توضیح داده شد آماده شدند
[ترجمه ترگمان]حیوانات ۶۰ دقیقه بعد قربانی شدند و سوسپانسیون های سلول عصبی نوری همانطور که قبلا توضیح داده شد، آماده شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Methanol can cause poisoning, systemic acidosis, optic nerve damage and central nervous system ( CNS ) effects.
[ترجمه گوگل]متانول می تواند باعث مسمومیت، اسیدوز سیستمیک، آسیب عصب بینایی و اثرات سیستم عصبی مرکزی (CNS) شود
[ترجمه ترگمان]Methanol می تواند موجب مسمومیت، acidosis سیستمیک، آسیب عصب بینایی و اثرات سیستم عصبی مرکزی (CNS)شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The optic nerve of one male Formosan rock-Monkey was composed of heterogenous nervous components throughout its course form behind the eyeball to the optic chiasm.
[ترجمه گوگل]عصب بینایی یک میمون سنگی فورموسان نر از اجزای عصبی ناهمگن در سراسر شکل آن در پشت کره چشم تا کیاسم بینایی تشکیل شده است
[ترجمه ترگمان]عصب بینایی یک صخره Formosan نر - میمون از اجزای عصبی heterogenous در طول مسیر خود در پس چشم چشم ها تا the نوری تشکیل شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Methods Intraorbital optic nerve axotomy and crush model of rat wer used to determine the location of NOS by NADPH diaphorase histochemistry on day 14 after injury.
[ترجمه گوگل]MethodsAxotomy عصب بینایی داخل چشمی و مدل خرد موش برای تعیین محل NOS توسط هیستوشیمی NADPH diaphorase در روز 14 پس از آسیب استفاده شد
[ترجمه ترگمان]روش های Intraorbital عصب بینایی و مدل crush rat برای تعیین مکان of توسط NADPH diaphorase histochemistry در روز ۱۴ بعد از آسیب مورد استفاده قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Objective To explore the number change of optic nerve axons in rabbits with chronic ocular hypertension(OHT) and the protective effect of crocus sativus extract on the optic nerve axons injury.
[ترجمه گوگل]هدف بررسی تغییر تعداد آکسون‌های عصب بینایی در خرگوش‌های مبتلا به فشار خون مزمن چشمی (OHT) و اثر محافظتی عصاره کروکوس ساتیوس بر آسیب آکسون‌های عصب بینایی
[ترجمه ترگمان]هدف بررسی تعداد axons عصبی بینایی در خرگوش ها با فشار خون پوستی مزمن (OHT)و اثر حفاظتی عصاره زعفران در the بینایی نورون های بینایی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. His optic nerve was hurt in an accident.
[ترجمه گوگل]عصب بینایی او در یک تصادف آسیب دیده است
[ترجمه ترگمان] عصب بینایی اون توی یه حادثه صدمه دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Vessel deformity, retinal hemorrhage or decollement, optic nerve lesion, or eyeground lesion.
[ترجمه گوگل]بدشکلی عروق، خونریزی یا دکلمنت شبکیه، ضایعه عصب بینایی یا ضایعه زمین چشم
[ترجمه ترگمان]نقص در مخازن کشتی، خونریزی شبکیه یا decollement، ضایعه عصبی بینایی یا ضایعه eyeground
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Conclusion The conducting function of optic nerve and sensory function of macula lutea are lower.
[ترجمه گوگل]نتیجه‌گیری عملکرد رسانایی عصب بینایی و عملکرد حسی ماکولا لوتئا کمتر است
[ترجمه ترگمان]نتیجه گیری تابع اجرای عصب بینایی و عملکرد حسی macula lutea کم تر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They are gathered together from all over the retina into a single bundle, which is the optic nerve for that eye.
[ترجمه گوگل]آنها از سراسر شبکیه در یک بسته واحد جمع می شوند که عصب بینایی آن چشم است
[ترجمه ترگمان]آن ها از تمام شبکیه که در یک بسته وجود دارد با هم جمع شده اند، که عصب بینایی آن چشم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[روانپزشکی] عصب بینایی. دومین زوج از اعصاب مغزی است که الیاف آن از سلول های حسی که در شبکیه قرار دارند شروع شده به طرف پایین می روند. این قسمت سه میلیمتر در داخل و یک میلیمتر در زیر قطب خلفی کره ی چشم قرار گرفته است. این الیاف از کوروئید و صلبیه می گذرند و عصب باصره را تشکیل می دهند که از حفره ی کاسه ی چشم و کانال اپتیک گذشته و داخل کاسه ی سر به کیاسما ختم می شوند. عصب باصره در داخل کاسه چشم دارای دو انحنا بوده و با عروق و اعصاب چشم مجاور است.

انگلیسی به انگلیسی

• nerve which connects the eye with the brain

پیشنهاد کاربران

عصب بینایی ( اسم ) : دومین عصب جمجمه ای که حس بینایی را از چشم به مغز منتقل می کند.
بخش های مختلف چشم را هم در تصویر می توانید مشاهده کنید. . .
optic nerve
بخش های مختلف چشم انسان به انگلیسی 👁 👁
✅ eyeball = تخم چشم
✅ eyelid = پلک
✅ eyelash / lash = مژه
✅ sclera /white = صلبیه، سفیدی چشم
✅ retina = شبکیه
✅ iris = عنبیه
...
[مشاهده متن کامل]

✅ cornea = قرنیه
✅ vitreous body / vitreous humour = زجاجیه
✅ lens = عدسی
✅ ciliary muscle = ماهیچه مژگانی
✅ tear duct = مجرای اشکی
✅ optic nerve = عصب بینایی

بپرس