oppressively


بطور ستم آمیز، بطور دشوار یا شاق

جمله های نمونه

1. The atmosphere at the school was oppressively puritanical.
[ترجمه گوگل]فضای مدرسه به طرز ظالمانه ای خالصانه بود
[ترجمه ترگمان]محیط مدرسه به طرز دلپذیری مذهبی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He suffered from an oppressively dominant mother.
[ترجمه گوگل]او از مادری ظالمانه رنج می برد
[ترجمه ترگمان]او از مادر اصلی زیبایی رنج می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. His speeches conveyed an oppressively apocalyptic vision.
[ترجمه گوگل]سخنرانی های او دیدگاهی ظالمانه آخرالزمانی را منتقل می کرد
[ترجمه ترگمان]این سخنان او را به طرز وحشتناکی مسحور کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. In places, the shadows seemed oppressively dark, sinister hiding-places where some demon or evil sprite might lurk.
[ترجمه گوگل]در جاهایی، سایه‌ها مکان‌هایی تاریک و شوم به نظر می‌رسیدند که ممکن است شیطان یا جن شیطانی در آن کمین کنند
[ترجمه ترگمان]در بعضی جاها، سایه به نظر بسیار تاریک و شیطانی می رسید - جایی که یک جن یا جن شیطانی در آن کمین کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It was pitch-black and still oppressively hot.
[ترجمه گوگل]هوا تاریک بود و هنوز به شدت داغ بود
[ترجمه ترگمان]هوا گرم و هنوز گرم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You're mistaken if you imagine it to be oppressively hot.
[ترجمه گوگل]اشتباه می کنید اگر تصور می کنید که به شدت داغ است
[ترجمه ترگمان]تو اشتباه می کنی اگر تصور کنی که این قدر داغ است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It was oppressively hot in the office.
[ترجمه سامی قادری] در دفتر ، هوا وحشتناک گرم بود
|
[ترجمه گوگل]در دفتر به شدت گرم بود
[ترجمه ترگمان]هوا خیلی گرم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Architecturally it is oppressively dull. Each of the fifty-four towns are built according to an identical plan.
[ترجمه گوگل]از نظر معماری به شدت کسل کننده است هر یک از پنجاه و چهار شهر بر اساس طرحی مشابه ساخته شده اند
[ترجمه ترگمان]با این وصف، آن اتاق خیلی کسل کننده است هر یک از این پنجاه و چهار شهر براساس یک برنامه یک سان ساخته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Unconsciously perhaps Jeanne was seeking to free herself from her narrow and oppressively respectable bourgeois family.
[ترجمه گوگل]شاید ناخودآگاه ژان به دنبال رهایی خود از خانواده بورژوایی تنگ و ظالمانه محترمش بود
[ترجمه ترگمان]شاید ژان وال ژان، بی آن که خود متوجه باشد، خود را از این خانواده آبرومند و محترم که به نحو دل خواه خود به آن تعلق داشت آزاد کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Most solutions to the problem of global warming are tediously, almost oppressively, quotidian.
[ترجمه گوگل]بیشتر راه‌حل‌ها برای مشکل گرمایش جهانی به‌طور خسته‌کننده، تقریباً سرکوب‌کننده، روزمره هستند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از راه حل ها برای مساله گرم شدن جهانی هوای کره زمین، به طور tediously، quotidian نامیده می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Chilies both warm the body and induce a cooling sweat, so mapo dofu is a dish made-to-order for Chengdu's perennially humid climate, with its bone-chilling winters and oppressively muggy summers.
[ترجمه گوگل]فلفل قرمز هم بدن را گرم می کند و هم باعث ایجاد عرق خنک می شود، بنابراین ماپو دوفو یک غذای سفارشی برای آب و هوای همیشه مرطوب چنگدو است، با زمستان های استخوان سوز و تابستان های ظالمانه آن
[ترجمه ترگمان]chilies هم بدن را گرم می کند و عرق سردی به همراه می آورد، بنابراین mapo dofu یک غذای تهیه شده برای Chengdu، آب و هوای مرطوب، با زمستان های سرد و تابستان خنک تابستان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• burdensomely, persecutingly; tyrannically, despotically

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : oppress
✅️ اسم ( noun ) : oppression / oppressor / oppressiveness
✅️ صفت ( adjective ) : oppressed / oppressive
✅️ قید ( adverb ) : oppressively
به طور ظالمانه ، ظالمانه ، ستمگرانه
به طور ظالمانه
به طرز فجیع
به شدت

بپرس