opposer


معنی: مخالف
معانی دیگر: قانون ـ فقه : معترض

جمله های نمونه

1. You my opposer when I want equality. Want me to go somewhere and fight for you?You won't even stand up for me right here in America, for my rights and my religious beliefs.
[ترجمه گوگل]تو مخالف من وقتی من خواهان برابری هستم می خواهی جایی بروم و برای تو بجنگم؟ تو حتی همین جا در آمریکا از من دفاع نخواهی کرد، برای حقوق و اعتقادات مذهبی ام
[ترجمه ترگمان] وقتی که من برابری رو می خوام، تو opposer منی میخوای برم یه جایی و برات بجنگم؟ تو حتی اینجا در آمریکا به خاطر حقوق و اعتقادات مذهبی من در آمریکا ایستادگی نخواهی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. You my opposer — when I want freedom.
[ترجمه گوگل]تو مخالف من - وقتی من آزادی می خواهم
[ترجمه ترگمان] تو \"opposer\" - م - وقتی که آزادی میخوام -
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The opposer had mentioned that this issue is controversial and I think this illustration is completely nonsense.
[ترجمه گوگل]مخالف اشاره کرده بود که این موضوع بحث برانگیز است و به نظر من این تصویر کاملاً مزخرف است
[ترجمه ترگمان]The اشاره کرده بود که این موضوع بحث برانگیز است و من فکر می کنم این تصویر کاملا بی معنی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You my opposer — when I want justice.
[ترجمه گوگل]تو مخالف من - وقتی من عدالت می خواهم
[ترجمه ترگمان]تو opposer من … وقتی عدالت رو میخوام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Jephthah in Hebrew means: opposer.
[ترجمه گوگل]یفتاح در زبان عبری به معنای مخالف است
[ترجمه ترگمان]Jephthah در زبان عبری: opposer
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مخالف (اسم)
alien, dissident, nonconformist, opponent, adversary, foe, antagonist, anti, dissenter, dissentient, opposer

انگلیسی به انگلیسی

• one who is opposed; enemy

پیشنهاد کاربران

بپرس