opposed

/əˈpoʊzd//əˈpəʊzd/

معنی: مغایر
معانی دیگر: ضد، متضاد، مخالف، نقی­، مقابل، روبرو، مواجه، مخالف یکدیگر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: not in favor of; against.

- We are opposed to the building of a new prison near our town.
[ترجمه گوگل] ما با ساختن یک زندان جدید در نزدیکی شهرمان مخالفیم
[ترجمه ترگمان] ما مخالف ساختمان یک زندان جدید در نزدیکی شهرمون هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. i opposed that proposal when it was mooted a year ago
یک سال پیش هنگامی که آن پیشنهاد عنوان شد با آن مخالفت کردم.

2. two opposed doors in a hallway
دو در که در راهرو مقابل هم قرار دارند

3. he is opposed to nationalism
او مخالف ملیت گرایی است.

4. the nobles opposed the new king
اشراف با شاه جدید مخالف بودند.

5. to stand opposed to an act
با عملی مخالف بودن

6. a scientific as opposed to a sentimental evaluation
یک ارزیابی علمی در مقابل یک ارزیابی عاطفی

7. educational films as opposed to commercial films
فیلم آموزشی در مقایسه با فیلم تبلیغاتی

8. he was adamantly opposed to new taxes
سرسختانه با مالیات های جدید مخالف بود.

9. i am radically opposed to your ideas but will defend your freedom of expression
من اساسا با عقاید شما مخالفم ولی از آزادی بیان شما دفاع خواهم کرد.

10. local customs as opposed to exotic customs
رسوم محلی در برابر رسوم بیگانه

11. practical knowledge as opposed to theoretical knowledge
دانش تجربی در برابر دانش تئوری

12. the membership is opposed to this idea
اعضا با این عقیده مخالفند.

13. they are invariably opposed to any kind of reform
آنان همواره با هر گونه اصلاحات مخالفند.

14. naturally, i would be opposed to that measure
من مسلما با آن اقدام مخالف خواهم بود.

15. the educated few as opposed to the uneduc- ated many
اقلیت تحصیل کرده در برابر اکثریت بی سوادان

16. their ideologies are diametrically opposed
مرام های آنان کاملا مخالف هم می باشند.

17. their political views are diametrically opposed
عقاید سیاسی آنها کاملا ضد یکدیگرند.

18. the content of a poem as opposed to its form
محتوای شعر در مقایسه با شکل آن

19. the spirit of the law as opposed to the letter of the law
منظور واقعی قانون در مقابل متن قانون

20. He said they were opposed to the presence of alien forces in the region.
[ترجمه گوگل]او گفت که آنها با حضور نیروهای بیگانه در منطقه مخالف هستند
[ترجمه ترگمان]وی گفت که آن ها با حضور نیروهای بیگانه در منطقه مخالفند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. Our views are diametrically opposed on this issue.
[ترجمه گوگل]نظرات ما در این مورد کاملاً مخالف است
[ترجمه ترگمان]دیدگاه های ما در این مورد شدیدا مخالف هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. He opposed the proposal to build a new hall.
[ترجمه گوگل]او با پیشنهاد ساخت سالن جدید مخالفت کرد
[ترجمه ترگمان]او با پیشنهاد ساخت یک سالن جدید مخالفت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. Those who had opposed the court were duly punished.
[ترجمه گوگل]کسانی که با دادگاه مخالفت کرده بودند به نحو مقتضی مجازات شدند
[ترجمه ترگمان]کسانی که مخالف دادگاه بودند به حد کافی تنبیه شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. The proposed new examination system has been vigorously opposed by teachers.
[ترجمه گوگل]سیستم جدید امتحانی پیشنهادی با مخالفت شدید معلمان مواجه شده است
[ترجمه ترگمان]سیستم بررسی جدید پیشنهاد شده توسط معلمان به شدت مورد مخالفت قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مغایر (صفت)
abhorrent, contrary, opposed, contradictory, adverse, different, alien, disagreeable, other, anomalous

انگلیسی به انگلیسی

• be opposing in attitude or opinion; contrary, opposite; contrasting
if you are opposed to something, you disagree with it or disapprove of it.
you say that two ideas or systems are opposed when they are opposite to each other or very different from each other.
you use as opposed to when you want to make it clear that you are talking about a particular thing and not something else.
see also oppose.

پیشنهاد کاربران

opposed ( adj ) =very different, e. g. Our views are diametrically opposed on this issue. opposing ( adj ) =very different, opposition ( n ) =the state of being as different as possible
opposed
متضاد یا نقیض
مثلا دو چیز متضاد یا نقضین: مشکل اینه که دو چیز نقیض یکدیگر رو باید انجام داد
A more fundamental problem is that the agency is being asked by Congress to do two diametrically opposed things
منبع دیکشنری لانگمن https://www. ldoceonline. com/dictionary/opposed
This is why Muslims are so opposed to any notion of worshipping anything other than God.
و این دلیل آن است که چرا مسلمانان بسیار مخالف با هرگونه عقیده ی پرستش چیزی غیر از خداوند هستند.
مخالف ، مخالفت، مغایرت، in front of, not to agree
Opposed
ضد ، درمقابل ، مخالفت
مخالفت
she fought against her husband's mother
and wanted to stay alone in the city
� Which was strongly opposed
او با مادر شوهرش مبارزه کرد و می خواست تنها در شهر باقی بماند
که شدیدا مخالفت کرد

بپرس