oppose

/əˈpoʊz//əˈpəʊz/

معنی: ضدیت کردن، مخالفت کردن، در افتادن، مقاومت کردن
معانی دیگر: پادگری کردن، پادی کردن، ضد بودن، مقابله کردن، رو در رویی کردن، تو روی کسی ایستادن، رو به رو شدن با، رو به رو قرار گرفتن یا قرار دادن، مقابل (چیزی یا کسی) بودن، دشمنی کردن، معاندت کردن، مصاف دادن، حریف شدن با، هماورد شدن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: opposes, opposing, opposed
(1) تعریف: to think, act, or be against; resist or obstruct.
مترادف: block, combat, fight, resist
متضاد: advocate, back, champion, support, uphold
مشابه: antagonize, battle, buck, challenge, confront, contend with, contest, contradict, contravene, controvert, criticize, cross, curb, defy, discourage, dispute, face up to, hinder, impede, object to, obstruct, oppugn, protest, reject, side against, strive against, thwart, withstand

- Residents of the area opposed the building of the new highway.
[ترجمه گوگل] ساکنان منطقه با ساخت بزرگراه جدید مخالفت کردند
[ترجمه ترگمان] ساکنان این ناحیه با ساخت بزرگراه جدید مخالف بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Members of the majority party support the bill, but members of the other party oppose it.
[ترجمه گوگل] اعضای حزب اکثریت از این لایحه حمایت می کنند، اما اعضای حزب دیگر با آن مخالف هستند
[ترجمه ترگمان] اعضای حزب اکثریت از این لایحه حمایت می کنند، اما اعضای حزب دیگر مخالف آن هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to set in contrasting position or relation; balance.
مترادف: counter
مشابه: balance, contrast, counterbalance, offset, pit, pit against

- The committee chair opposed the arguments in favor of the plan with those arguments against it.
[ترجمه گوگل] رئیس کمیته با استدلال های موافق طرح مخالفت کرد
[ترجمه ترگمان] رئیس کمیته با استدلالات به نفع این طرح مخالفت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: opposed (adj.), opposingly (adv.), opposer (n.)
• : تعریف: to think, act, or be against something.
مترادف: object
مشابه: buck, conflict, contend, differ, disagree, dissent, fight, hold out, militate, protest, rebel, resist, struggle, take exception, tangle, wrestle

جمله های نمونه

1. we shall oppose the enemy
ما با دشمن رو به رو خواهیم شد.

2. It is illogical to oppose the repatriation of economic migrants.
[ترجمه گوگل]مخالفت با بازگرداندن مهاجران اقتصادی غیرمنطقی است
[ترجمه ترگمان]این غیر منطقی است که با بازگشت مهاجران اقتصادی مخالفت کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We would vigorously oppose such a policy.
[ترجمه shahin bahmani] ما شدیدا با چنین سیاستی مخالفت ( مقابله ) می کنیم.
|
[ترجمه گوگل]ما به شدت با چنین سیاستی مخالفت خواهیم کرد
[ترجمه ترگمان]ما قویا مخالف چنین سیاستی هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Congress is continuing to oppose the President's healthcare budget.
[ترجمه گوگل]کنگره همچنان به مخالفت با بودجه بهداشت و درمان رئیس جمهور ادامه می دهد
[ترجمه ترگمان]کنگره همچنان به مخالفت با بودجه مراقبت های بهداشتی رئیس جمهور ادامه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Nationalist parties united to oppose the government's plans.
[ترجمه گوگل]احزاب ملی گرا برای مخالفت با برنامه های دولت متحد شدند
[ترجمه ترگمان]احزاب سیاسی با طرح دولت مخالفت می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The march was by the silent majority who oppose terrorism.
[ترجمه گوگل]این راهپیمایی توسط اکثریت خاموش که مخالف تروریسم هستند برگزار شد
[ترجمه ترگمان]این تظاهرات اکثریت خاموش است که با تروریسم مخالف هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. This document shows how to oppose bad decisions about new housing.
[ترجمه گوگل]این سند نشان می دهد که چگونه می توان با تصمیمات بد در مورد مسکن جدید مخالفت کرد
[ترجمه ترگمان]این سند نشان می دهد که چگونه با تصمیمات بد درباره مسکن جدید مخالفت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I sought a mandate from my constituents to oppose this tax.
[ترجمه گوگل]من به دنبال دستوری از رای دهندگانم برای مخالفت با این مالیات بودم
[ترجمه ترگمان]من از رای دهندگان خود خواسته بودم که با این مالیات مخالفت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Some radicals may oppose him in protest at the attempt of his supporters to stage-manage the congress.
[ترجمه گوگل]ممکن است برخی رادیکال ها در اعتراض به تلاش هوادارانش برای مدیریت صحنه ای کنگره با او مخالفت کنند
[ترجمه ترگمان]برخی از رادیکال ها ممکن است در اعتراض به تلاش حامیانش برای ریاست کنگره با وی مخالفت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. 'Nobody will oppose it. ' 'I should think not!'
[ترجمه گوگل]هیچ کس با آن مخالفت نخواهد کرد "من نباید فکر کنم!"
[ترجمه ترگمان]هیچ کس با آن مخالفت نمی کند فکر نمی کنم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There's only a smattering of people who oppose the proposal.
[ترجمه گوگل]فقط تعداد کمی از مردم مخالف این پیشنهاد هستند
[ترجمه ترگمان]تنها کسانی هستند که با این پیشنهاد مخالفت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We oppose racism in all its forms.
[ترجمه گوگل]ما با نژادپرستی در تمام اشکال آن مخالفیم
[ترجمه ترگمان]ما با نژادپرستی در همه اشکال آن مخالف هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Many people oppose the death penalty because of the possibility of miscarriages of justice.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مردم با مجازات اعدام به دلیل احتمال تخلفات قضایی مخالفند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم به دلیل احتمال سقط جنین عدالت با مجازات اعدام مخالف هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The government called on the workers to oppose waste.
[ترجمه گوگل]دولت از کارگران خواست تا با ضایعات مخالفت کنند
[ترجمه ترگمان]دولت از کارگران خواست تا با زباله مخالفت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. We totally oppose the use of gas to kill any animal.
[ترجمه گوگل]ما کاملا با استفاده از گاز برای کشتن هر حیوانی مخالفیم
[ترجمه ترگمان]ما کاملا با استفاده از گاز برای کشتن هر حیوانی با استفاده از گاز مخالفت می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ضدیت کردن (فعل)
antagonize, defy, oppose, show enmity or hostility

مخالفت کردن (فعل)
resist, object, disagree, disaccord, oppose

در افتادن (فعل)
oppose

مقاومت کردن (فعل)
resist, oppose

تخصصی

[ریاضیات] مخالفت کردن، ضدیت کردن، مقابله کردن

انگلیسی به انگلیسی

• resist; hinder; contend, be strong in a contradictory opinion; set against, contrast, counterbalance
if you oppose someone or oppose what they want to do, you disagree with what they want to do and try to prevent them from doing it.

پیشنهاد کاربران

مخالفت کردن
مثال: Many people oppose the new law.
بسیاری از مردم به قانون جدید مخالفت می کنند.
oppose 2 ( v ) =to compete with sb, e. g. She intends to oppose the incumbent in the next election. opposition 2 =the people you are competing
oppose
oppose 1 ( v ) ( əˈpoʊz ) =to disagree strongly, I would oppose changing the law. opposed ( adj ) =disagreeing, opposition 1 ( n ) ( ɑpəˈzɪʃn ) =the act of disagreeing, oppositional ( adj )
oppose
✔️مخالفت کردن
SYN: object
Donald Trump, the ex - president and frontrunner to be Republican nominee in 2024, will appear in court on Tuesday and is set to be formally charged, finger - printed and have a mug shot taken in a watershed moment ahead of next year's presidential election
...
[مشاهده متن کامل]

. . .
Trump's lawyers ⭐opposed⭐ videography, photography and radio coverage, saying it would "exacerbate an already almost circus - like atmosphere around this case", detracting from dignity and decorum
NDTV com@

پادیستادن = ضدِ کسی ایستادن.
hostile towards/to
بَرضدّیدن با کسی.
بَرپَدیدن با کسی.
مقابل یکدیگر قرار گرفتن
oppose ( verb ) =مخالفت کردن، ضدیت کردن، مقابله کردن، اعتراض کردن بر ، در افتادن
Definition = مخالفت با چیزی یا کسی ، اغلب با صحبت کردن یا مبارزه با آن یا اقدام علیه آن/
مترادف ها : object ، defy ، speak out against، stand out against ، declare against
...
[مشاهده متن کامل]

examples :
1 - Most of the local residents opposed the closing of their hospital.
بیشتر ساکنان محلی با تعطیلی بیمارستانشان مخالفت کردند.
2 - They both opposed the plan.
هر دو با این طرح مخالفت کردند.
3 - I would certainly oppose changing the system.
من مطمئناً با تغییر نظام مخالفم.
4 - The proposed new testing system has been vigorously opposed by teachers.
سیستم آزمون جدید پیشنهادی با مخالفت شدید معلمان روبرو شده است.
5 - The governor adamantly/vehemently opposes raising taxes.
فرماندار قاطعانه / شدیداً مخالف افزایش مالیات است.

1 - مخالفت کردن
2 - در مقابل ( رقیب ) قرار گرفتن، رقابت کردن
He is opposed by two other candidates
Madrid will oppose City in this stage
نقطه ی مقابل
as opposed to: برخلاف

مخالف بودن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس