اسم ( noun )
حالات: opportunities
حالات: opportunities
• (1) تعریف: a chance that makes something possible or that may bring about some benefit.
• مترادف: break, chance, opening
• مشابه: possibility, prospect
• مترادف: break, chance, opening
• مشابه: possibility, prospect
- Everyone will have an opportunity to speak at the meeting.
[ترجمه سید محمد فراهانی] هر کس می توند فرصتی برای گفتگو در مجلس خواهد داشت|
[ترجمه رضا نیری] هر کسی یک فرصت برای صحبت در ملاقات خواهد داشت|
[ترجمه شبنم خاتمی] هرکسی میتواند فرصتی برای سخن گفتن در جلسه داشته باشد|
[ترجمه گوگل] همه این فرصت را خواهند داشت که در جلسه صحبت کنند[ترجمه ترگمان] هر کسی فرصتی برای صحبت در جلسه خواهد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- This job offer is a wonderful opportunity.
[ترجمه علیرضا کلماتی] این پیشنهاد کاری یک فرصت بی نظیر است|
[ترجمه گوگل] این پیشنهاد شغلی یک فرصت فوق العاده است[ترجمه ترگمان] این پیشنهاد شغلی یک فرصت عالی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Taking a cooking class will give you an opportunity to meet new people.
[ترجمه الینا و الهه احمدی] رفتن به یک کلاس اشپزی به شما فرصتی برای اشنا شدن با افراد دیگر را میدهد|
[ترجمه شان] رفتن به کلاس آشپزی، مجالی برای دیدن افراد جدید را به شما می دهد.|
[ترجمه ع معین] یک کلاس آشپزی شانس خوبی ( موقعیت خوبی ) برای آشنایی با دیگران است|
[ترجمه گوگل] شرکت در کلاس آشپزی به شما فرصتی برای ملاقات با افراد جدید می دهد[ترجمه ترگمان] گرفتن یک کلاس آشپزی به شما فرصتی برای ملاقات با افراد جدید می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: auspicious or favorable circumstance.
• مشابه: advancement, fortune, occasion, possibility, prosperity
• مشابه: advancement, fortune, occasion, possibility, prosperity
- The post-war era was a time of economic opportunity.
[ترجمه گوگل] دوران پس از جنگ، زمان فرصت های اقتصادی بود
[ترجمه ترگمان] دوره پس از جنگ، زمان فرصت اقتصادی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دوره پس از جنگ، زمان فرصت اقتصادی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید