1. opinions of his merit vary
عقاید درباره ی شایستگی او متفاوت است.
2. contrary opinions
عقاید مغایر
3. dissenting opinions
عقاید متناقض
4. heretical opinions
اندیشه های ارتدادآمیز
5. his opinions count
عقاید او ارزشمند است.
6. political opinions
نظریات سیاسی
7. public opinions has shifted in his favor
افکار عمومی به سود او تغییر کرده است.
8. ready-made opinions
عقاید مبتذل
9. varying opinions
عقاید متفاوت
10. his considered opinions
عقاید حساب شده ی او
11. to him, the opinions of the learned few were more important than those of the many
در نظر او عقاید معدودی دانشمند از عقاید همگان مهم تر بود.
12. giving air to one's opinions
عقاید خود را بیان کردن
13. over the years, their opinions diverged
در طی سال ها عقاید آنها از یکدیگر فاصله پیدا کرد.
14. that old man's pertinacious opinions
عقاید انعطاف ناپذیر آن پیرمرد
15. the church rejected his opinions as utter heresy
کلیسا اندیشه های او را کفر محض و مردود شناخت.
16. the judge gave his candid opinions
قاضی عقاید بی غرضانه ی خود را ابراز کرد.
17. he is used to obtruding his opinions
او عادت دارد که عقاید خود را تحمیل بکند.
18. he used to peddle second hand opinions to rural audiences
او عقاید دست دوم را به خورد شنوندگان روستایی می داد.
19. his light conduct and his intemperate opinions
رفتار سبک سرانه و عقاید افراط آمیز او
20. the wide diversity of tastes and opinions
چندسانی (تنوع) گسترده ی سلیقه ها و عقاید
21. they have often oscillated in their opinions
در عقاید خود اغلب دستخوش دو دلی شده اند.
22. we were scored for expressing personal opinions
به خاطر بیان عقاید شخصی مورد نکوهش شدید قرار گرفتیم.
23. we will ask the members for their several opinions
نظریات متعدد اعضا را جویا خواهیم شد.
24. i must warn you that these are my personal opinions
لازم به تذکر است که اینها نظریات شخصی خودم هستند.
25. i am more interested in facts than in different people's opinions
من به واقعیات بیشتر اهمیت می دهم تا نظریات اشخاص مختلف.