1. He was known to be a loud-mouthed, opinionated bigot.
[ترجمه گوگل]او به عنوان فردی متعصب دمدمی مزاج معروف بود
[ترجمه ترگمان]او مشهور بود که با دهانی پر سر و صدا، متعصب و متعصب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Sue is the extrovert in the family; opinionated, talkative and passionate about politics.
[ترجمه گوگل]سو برونگرای خانواده است متفکر، پرحرف و علاقه مند به سیاست
[ترجمه ترگمان]سو برون گرایان خانواده، خودرای، پرحرف، و احساساتی در مورد سیاست است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. I've never met anyone so arrogant and opinionated.
[ترجمه گوگل]من تا به حال کسی را ندیده بودم که اینقدر مغرور و متکبر باشد
[ترجمه ترگمان]تا به حال کسی را این قدر متکبر و مستبد ندیده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He was opinionated and selfish, but undeniably clever.
[ترجمه گوگل]او متفکر و خودخواه، اما غیرقابل انکار باهوش بود
[ترجمه ترگمان]او خودخواه و خودخواهانه بود، اما در عین حال با عقل جور در می امد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. He is the most opinionated man I know.
[ترجمه گوگل]او متفکرترین مردی است که می شناسم
[ترجمه ترگمان]او the مردی است که من می شناسم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. I found him very arrogant and opinionated.
[ترجمه گوگل]من او را بسیار مغرور و متکبر یافتم
[ترجمه ترگمان]او را خیلی متکبر و opinionated پیدا کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. He is tough-talking, opinionated, downright mean, an unabashed racist.
[ترجمه گوگل]او سرسخت، متفکر، بی شرف، نژادپرست بی شرم است
[ترجمه ترگمان]او سخت صحبت می کند، خودرای، صریح، و کاملا نژادپرستانه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Dana was opinionated and liked to have the last word in an argument.
[ترجمه گوگل]دانا صاحب نظر بود و دوست داشت حرف آخر را در بحث بزند
[ترجمه ترگمان]دانا و دوست داشت آخرین کلمه ای را که در بحث باقی مانده بود بیان کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Not the opinionated old soak he's become.
[ترجمه گوگل]نه آن قدر کهنه و متفکر که تبدیل شده است
[ترجمه ترگمان]نه آن حمام قدیمی و قدیمی که او به آن تعلق دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Impetuous, opinionated, athletic, good-looking, and full of fun, Pearson was an attractive figure to many women.
[ترجمه گوگل]پیرسون پر شور، خوش فکر، ورزشکار، خوش قیافه و پر از سرگرمی، برای بسیاری از زنان چهره جذابی بود
[ترجمه ترگمان]impetuous، خودرای، ورزش کار، خوش قیافه و پر از سرگرمی بود که پیرسون برای بسیاری از زنان جذاب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Half of the parents were opinionated about controversial subjects.
[ترجمه گوگل]نیمی از والدین در مورد موضوعات بحث برانگیز نظر داشتند
[ترجمه ترگمان]نیمی از والدین در مورد موضوعات بحث برانگیز opinionated بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Derek is bombastic, opinionated and very happy to correct his wife in public.
[ترجمه گوگل]درک از اینکه همسرش را در انظار عمومی اصلاح می کند بسیار خشن و متفکر است
[ترجمه ترگمان]درک کننده است، خودرای و بسیار خوشحال است که همسرش را در ملا عام اصلاح کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Martha is a pretty girl, self-assured and opinionated, quite a handful.
[ترجمه گوگل]مارتا دختری زیبا، مطمئن و متفکر، بسیار انگشت شمار است
[ترجمه ترگمان]مارتا، دختر خوشگلی است، مطمئن و خود opinionated است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. I really like opinionated actors who have a strong idea of their character.
[ترجمه گوگل]من واقعاً بازیگران صاحب نظری را دوست دارم که تصور قوی از شخصیت خود دارند
[ترجمه ترگمان]من واقعا بازیگران خودرای را دوست دارم که ایده قوی از شخصیت خود دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید