ophthalmic

/afˈθælmɪk//ɒfˈθælmɪk/

وابسته به چشم، چشمی، چشمی وابسته به چشم، دچار چشم درد، داروی چشم درد

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: of or concerning the eye.

جمله های نمونه

1. Ophthalmic surgeons are now performing laser surgery to correct myopia.
[ترجمه گوگل]جراحان چشم در حال حاضر در حال انجام جراحی لیزری برای اصلاح نزدیک بینی هستند
[ترجمه ترگمان]جراحان ophthalmic اکنون در حال انجام عمل لیزر برای تمیز کردن بینی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. His brother, Herbert Lincoln, became an ophthalmic surgeon.
[ترجمه گوگل]برادرش هربرت لینکلن جراح چشم شد
[ترجمه ترگمان]برادرش هربرت لینکلن یک جراح ophthalmic شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. An ophthalmic examination will reveal the cause of the problem, but there is no treatment available.
[ترجمه گوگل]معاینه چشمی علت مشکل را مشخص می کند، اما هیچ درمانی در دسترس نیست
[ترجمه ترگمان]بررسی ophthalmic علت این مشکل را نشان خواهد داد، اما هیچ درمانی در دسترس نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Anderson specialized in eye diseases, becoming consulting ophthalmic surgeon at York County Hospital.
[ترجمه گوگل]اندرسون در زمینه بیماری های چشم تخصص داشت و جراح چشم در بیمارستان کانتی یورک شد
[ترجمه ترگمان]اندرسون متخصص بیماری های چشم است و در حال مشورت با جراح ophthalmic در بیمارستان بخش یورک است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. An ophthalmic optician or optometrist tests for and prescribes glasses and can diagnose eye conditions, but doesn't treat eye diseases.
[ترجمه گوگل]یک بینایی‌شناس یا اپتومتریست عینک را آزمایش می‌کند و تجویز می‌کند و می‌تواند بیماری‌های چشمی را تشخیص دهد، اما بیماری‌های چشمی را درمان نمی‌کند
[ترجمه ترگمان]یک تست ophthalmic optician یا optometrist برای تجویز و تعریف کردن گیلاس ها و تشخیص شرایط چشم، اما درمان بیماری های چشمی را درمان نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. When he retired from his work as an Ophthalmic Nurse Practitioner, he decided to emulate English Botanist and Diatomist Dr. C. L. Odam and collect diatoms from tributaries.
[ترجمه گوگل]هنگامی که او از کار خود به عنوان پرستار چشم پزشکی بازنشسته شد، تصمیم گرفت از گیاه شناس و دیاتومیست انگلیسی دکتر سی ال اودام تقلید کند و دیاتوم ها را از شاخه های فرعی جمع آوری کند
[ترجمه ترگمان]هنگامی که از کار خود به عنوان پرستار Practitioner پرستار بازنشسته شد، تصمیم گرفت که از انگلیسی Botanist و Diatomist، دکتر سی، تقلید کند آل Odam و diatoms را از شاخه های فرعی جمع آوری می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The ophthalmic artery was located on the inferior wall of dura.
[ترجمه گوگل]شریان چشمی در دیواره تحتانی سخت شامه قرار داشت
[ترجمه ترگمان]سرخرگ ophthalmic در دیواره تحتانی سخت شامه قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Includes color photos of dermatologic and ophthalmic conditions, pharmacologic considerations throughout, and tables of critical differential diagnoses.
[ترجمه گوگل]شامل عکس های رنگی از شرایط پوستی و چشمی، ملاحظات دارویی در سراسر، و جداول تشخیص های افتراقی بحرانی است
[ترجمه ترگمان]شامل عکس های رنگی از شرایط dermatologic و ophthalmic، ملاحظات pharmacologic در سراسر، و جداول تشخیص افتراقی بحرانی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The test lenses box is an ophthalmic measuring instrument used for checking the dioptric situation of peoples eyes.
[ترجمه گوگل]جعبه لنز تست یک ابزار اندازه گیری چشمی است که برای بررسی وضعیت دیوپتریک چشم افراد استفاده می شود
[ترجمه ترگمان]جعبه لنز تست ابزار اندازه گیری ophthalmic است که برای بررسی وضعیت dioptric چشم مردم مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In this study, the ophthalmic, clinoid segment of contralateral ICA and the contralateral superior hypophyseal artery were successfully exposed in 100% of specimens (15 specimens, 30 sides).
[ترجمه گوگل]در این مطالعه، بخش چشمی، کلینوئید ICA طرف مقابل و شریان هیپوفیزیال فوقانی طرف مقابل با موفقیت در 100 درصد نمونه ها (15 نمونه، 30 طرف) قرار گرفتند
[ترجمه ترگمان]در این مطالعه، بخش ophthalmic، clinoid of و شریان contralateral superior با موفقیت در ۱۰۰ % نمونه ها (۱۵ نمونه، ۳۰ طرف)به طور موفقیت آمیز نمایان شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Ophthalmic findings of angioid streaks and choroidal neovascularization in the presence of stereotypical skin changes and prominent mental creases should prompt evaluation for PXE.
[ترجمه گوگل]یافته‌های چشمی رگه‌های آنژیوئید و نئوواسکولاریزاسیون مشیمیه در حضور تغییرات پوستی کلیشه‌ای و چین‌های ذهنی برجسته باید ارزیابی سریع PXE را انجام دهد
[ترجمه ترگمان]یافته های ophthalmic of و GNP ها در حضور of تغییر پوست و خطوط ذهنی برجسته باید ارزیابی را برای PXE سریع انجام دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Ophthalmic plastic and reconstructive surgery is an interdisciplinary speciality, it includes cosmetic surgery, oculo- plastic surgery and orbital surgery.
[ترجمه گوگل]جراحی پلاستیک و ترمیمی چشم یک تخصص بین رشته ای است که شامل جراحی زیبایی، جراحی چشمی-پلاستیک و جراحی چشم می باشد
[ترجمه ترگمان]جراحی پلاستیک و پلاستیک بسیار تخصص دارد و شامل جراحی زیبایی، جراحی پلاستیک، جراحی پلاستیک و جراحی مداری نیز می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The exam measures knowledge and competence to operate standard ophthalmic equipment and fit, adjust and dispense eyeglasses.
[ترجمه گوگل]این آزمون دانش و شایستگی را برای کار با تجهیزات استاندارد چشم پزشکی و تناسب، تنظیم و توزیع عینک اندازه گیری می کند
[ترجمه ترگمان]آزمون دانش و صلاحیت را برای کار با تجهیزات استاندارد و تناسب، تنظیم و تهیه عینک انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He concentrated his efforts on the posterior aspect of the eye and established the ophthalmic exam.
[ترجمه گوگل]او تلاش خود را بر روی قسمت خلفی چشم متمرکز کرد و معاینه چشم را تأسیس کرد
[ترجمه ترگمان]او تلاش های خود را بر جنبه پشت چشم متمرکز کرد و امتحان ophthalmic را برقرار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• of or related to the eye
ophthalmic means relating to or concerned with the medical care of your eyes; a medical term.

پیشنهاد کاربران

این سه واژه در رشته پزشکی معمولا اشتباه در نظر گرفته می شود
Optic: مربوط خود کره چشم
Ophthalmic: مربوط به حاشیه کره چشم
Olfactory: مربوط به بویایی

بپرس