1. The patient died on the operating table.
[ترجمه گوگل]بیمار روی میز عمل فوت کرد
[ترجمه ترگمان]بیمار روی میز کار مرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بیمار روی میز کار مرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Doyle's body jerked on the operating table.
[ترجمه گوگل]بدن دویل روی میز عمل تکان خورد
[ترجمه ترگمان]بدن دویل به سرعت روی میز کار تکان می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بدن دویل به سرعت روی میز کار تکان می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. She died on the operating table.
[ترجمه asal] او روی میز اتاق عمل مرد.|
[ترجمه گوگل]او روی میز عمل فوت کرد[ترجمه ترگمان] اون روی میز عمل کشته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Mrs Popple lay on the operating table.
[ترجمه گوگل]خانم پوپل روی میز عمل دراز کشیده بود
[ترجمه ترگمان]خانم popple روی میز عمل دراز کشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]خانم popple روی میز عمل دراز کشیده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Milton Berle was under a sheet on an operating table.
[ترجمه گوگل]میلتون برل زیر ملافه روی میز عمل بود
[ترجمه ترگمان]میلتن Berle زیر یک ورق روی میز کار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]میلتن Berle زیر یک ورق روی میز کار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Facilities for X-ray were installed, and a new operating table and lamp were obtained at a total cost of £150.
[ترجمه گوگل]امکانات برای اشعه ایکس نصب شد و یک میز عمل و لامپ جدید با هزینه کل 150 پوند تهیه شد
[ترجمه ترگمان]امکانات برای اشعه ایکس نصب شد و یک میز کار جدید و لامپ با هزینه کل ۱۵۰ پوند به دست آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]امکانات برای اشعه ایکس نصب شد و یک میز کار جدید و لامپ با هزینه کل ۱۵۰ پوند به دست آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. While on the operating table he has a near - death experience.
[ترجمه گوگل]او در حالی که روی میز عمل است تجربه ای نزدیک به مرگ دارد
[ترجمه ترگمان]او در حالی که روی میز کار یک تجربه نزدیک به مرگ دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او در حالی که روی میز کار یک تجربه نزدیک به مرگ دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He sat up on the operating table.
9. There he was on the operating table, hovering between life and death.
[ترجمه گوگل]آنجا روی میز عمل بود و بین مرگ و زندگی معلق بود
[ترجمه ترگمان]آنجا روی میز عمل بود که بین مرگ و زندگی معلق مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]آنجا روی میز عمل بود که بین مرگ و زندگی معلق مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Operating table software in Bascom complete source code can be directly used by the test.
[ترجمه گوگل]نرم افزار جدول عامل در کد منبع کامل Bascom می تواند به طور مستقیم توسط آزمون استفاده شود
[ترجمه ترگمان]نرم افزار جدول عملیاتی در Bascom کد منبع کامل را می توان به طور مستقیم با تست مورد استفاده قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]نرم افزار جدول عملیاتی در Bascom کد منبع کامل را می توان به طور مستقیم با تست مورد استفاده قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. They hoisted the patient onto the operating table.
[ترجمه گوگل]آنها بیمار را روی میز عمل بلند کردند
[ترجمه ترگمان]بیمار بیمار رو روی میز جراحی قرار دادن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]بیمار بیمار رو روی میز جراحی قرار دادن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Jitter severe operating table, the doctor performed the command Ying calm: " to continue the operation. "
[ترجمه گوگل]با عصبانیت شدید میز عمل، دکتر دستور یانگ آرام را انجام داد: "برای ادامه عمل "
[ترجمه ترگمان]دکتر ما Ying را آرام کرد: \" تا این عملیات را ادامه دهیم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]دکتر ما Ying را آرام کرد: \" تا این عملیات را ادامه دهیم \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. IFAW veterinary experts prepared a simple operating table for eye operation on a dog.
[ترجمه گوگل]کارشناسان دامپزشکی IFAW یک میز عمل ساده برای عمل چشم سگ تهیه کردند
[ترجمه ترگمان]متخصصان دامپزشکی IFAW یک میز کار ساده برای انجام عملیات چشمی در یک سگ تهیه کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]متخصصان دامپزشکی IFAW یک میز کار ساده برای انجام عملیات چشمی در یک سگ تهیه کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید