1. he operated as a salesman for two years
مدت دو سال به عنوان فروشنده کار کرد.
2. his words operated to end the meeting in disorder
حرف های او موجب شد که جلسه با بی نظمی پایان یابد.
3. iraj was operated on yesterday
دیروز ایرج را عمل کردند.
4. the drug operated quickly
آن دارو زود کارگر شد (اثر کرد).