open faced


بی حجاب، رخ گشوده، بی رخپوش، بی نقاب، بی مقنعه، دارای چهره ی حاکی از امانت و راستی، گشاده رو، دارای سیمای باز و بی تزویر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: having a frank, open face; unreserved; ingenuous.

(2) تعریف: of a sandwich, not having a top slice of bread.

پیشنهاد کاربران

بپرس