open door

/ˈoʊpənˈdɔːr//ˈəʊpəndɔː/

ورود آزاد، در دسترس همگان، قابل استفاده بدون محدودیت، قابل استفاده بدون محدودیت برابری و داشتن شرایط همسان در بازرگانی با کشوری خاص

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: free and unrestricted admission or access; unhindered opportunity.

(2) تعریف: a policy of admitting, to one country, the people or companies of all other nations on an equal basis for trade or immigration.

جمله های نمونه

1. An open door may tempt a saint.
[ترجمه گوگل]یک در باز ممکن است یک قدیس را وسوسه کند
[ترجمه ترگمان]یک در باز ممکن است یک قدیس را وسوسه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Light was streaming in through the open door.
[ترجمه گوگل]نور از در باز به داخل جریان داشت
[ترجمه ترگمان]نور از در باز به داخل می تابید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He ran headlong for the open door.
[ترجمه گوگل]با سر به سمت در باز دوید
[ترجمه ترگمان]با سر و صدا به سوی در باز دوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The children peered through the open door, breathless with excitement.
[ترجمه گوگل]بچه ها از در باز نگاه می کردند، در حالی که از هیجان نفس نفس می زدند
[ترجمه ترگمان]بچه ها از در باز نگاه کردند و از فرط هیجان نفسش بند آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I glanced through the open door.
[ترجمه گوگل]از در باز نگاه کردم
[ترجمه ترگمان]از در باز نگاهی انداختم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I tossed the grenade through the open door.
[ترجمه گوگل]نارنجک را از در باز پرت کردم
[ترجمه ترگمان]نارنجک را از در باز انداختم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. A stream of cold air rushed through the open door.
[ترجمه گوگل]جریانی از هوای سرد از در باز هجوم آورد
[ترجمه ترگمان]موجی از هوای سرد از در باز گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A rifleman was racing out of the open door.
[ترجمه گوگل]یک تفنگدار از در باز به سرعت بیرون می دوید
[ترجمه ترگمان]A از در باز بیرون می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He began to back her towards the open door.
[ترجمه گوگل]شروع کرد به عقب بردن او به سمت در باز
[ترجمه ترگمان]به سوی در باز رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The open door revealed an untidy kitchen.
[ترجمه گوگل]در باز آشپزخانه نامرتب را نشان داد
[ترجمه ترگمان]در باز، آشپزخانه نامرتب خودنمایی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Through the open door we could hear him storming about the way he had been treated.
[ترجمه گوگل]از در باز می‌توانستیم صدای او را بشنویم که در مورد نحوه برخورد با او طوفان می‌کند
[ترجمه ترگمان]از در باز می توانستیم صدای او را بشنوم که از طرز برخورد با او به وجد آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I found an open door and made good my escape.
[ترجمه گوگل]دری باز پیدا کردم و فرار کردم
[ترجمه ترگمان]یه در باز پیدا کردم و فرار کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A shaft of light came through the open door.
[ترجمه گوگل]یک محور نور از در باز آمد
[ترجمه ترگمان]یک چاه نور از در باز بیرون آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A knock on the slightly open door woke him only minutes later.
[ترجمه گوگل]تنها چند دقیقه بعد ضربه ای به در که کمی باز شد او را بیدار کرد
[ترجمه ترگمان]فقط چند دقیقه بعد در باز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Cautiously Grant peered round the edge of the open door.
[ترجمه گوگل]گرانت با احتیاط به لبه در باز نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]خانم گرانت با احتیاط به لبه در باز نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• door that is not closed; place that allows everybody to enter

پیشنهاد کاربران

An “open door” refers to an easy opportunity or chance that can be taken advantage of. It often implies that someone has a clear path to achieve something without much effort or difficulty.
فرصت یا شانس آسان که می توان از آن استفاده کرد.
...
[مشاهده متن کامل]

اغلب به این معناست که کسی مسیر روشنی برای رسیدن به چیزی بدون تلاش یا سختی زیاد دارد.
مثال؛
Getting hired at that company was an open door for me.
In a business context, someone might say, “The new partnership agreement has opened doors for our company to expand internationally. ”
A person discussing their education might say, “Studying abroad was an open door for me to experience different cultures. ”

بپرس