فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: oozes, oozing, oozed
حالات: oozes, oozing, oozed
• (1) تعریف: to seep out gradually and slowly, as liquid, gas, or sound may do.
• مترادف: exude, seep out
• مشابه: drain, dribble, drip, flow, issue, leak, trickle
• مترادف: exude, seep out
• مشابه: drain, dribble, drip, flow, issue, leak, trickle
- Ketchup oozed out the sides of the sandwich.
[ترجمه پاشائیان] سس گوجه فرنگی از کناره های ساندویچ خارج شد|
[ترجمه گوگل] سس کچاپ از کناره های ساندویچ بیرون ریخت[ترجمه ترگمان] سس گوجه فرنگی از دو طرف ساندویچ بیرون می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Sweat seemed to ooze from his every pore.
[ترجمه گوگل] به نظر می رسید عرق از هر منافذش بیرون می زد
[ترجمه ترگمان] به نظر می رسید عرق از همه pore تراوش می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] به نظر می رسید عرق از همه pore تراوش می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to give off moisture.
• مترادف: sweat, weep
• مشابه: bleed, issue
• مترادف: sweat, weep
• مشابه: bleed, issue
- The scraped skin oozed slightly.
[ترجمه گوگل] پوست خراشیده کمی تراوش کرد
[ترجمه ترگمان] پوست خراش کم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پوست خراش کم شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to decrease or be lost gradually.
• مترادف: decrease, diminish, dwindle, fade
• مشابه: ebb, evaporate, flag, shrink, wane
• مترادف: decrease, diminish, dwindle, fade
• مشابه: ebb, evaporate, flag, shrink, wane
- Her cheerfulness oozed away.
[ترجمه گوگل] نشاط او از بین رفت
[ترجمه ترگمان] نشاط و نشاط او از بین رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] نشاط و نشاط او از بین رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
• (1) تعریف: to give off or exude (liquid, gas, sound, or the like) gradually and slowly.
• مترادف: exude
• مشابه: drip, emit, leak, secrete, sweat, weep
• مترادف: exude
• مشابه: drip, emit, leak, secrete, sweat, weep
- The scratch oozed blood.
[ترجمه گوگل] خراش خون جاری شد
[ترجمه ترگمان] خراشی بر زمین جاری شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] خراشی بر زمین جاری شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to project (a quality), often excessively or insincerely.
• مترادف: drip with
• مشابه: drip, effuse, emanate, exude, gush with, project, radiate
• مترادف: drip with
• مشابه: drip, effuse, emanate, exude, gush with, project, radiate
- He oozed piety.
[ترجمه گوگل] او تقوا را تراوش کرد
[ترجمه ترگمان] او پرهیزگاری و تقوا را بیرون کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او پرهیزگاری و تقوا را بیرون کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• (1) تعریف: the action or an instance of oozing.
• مترادف: seeping
• مشابه: dribbling, dripping, leak, trickling
• مترادف: seeping
• مشابه: dribbling, dripping, leak, trickling
• (2) تعریف: that which seeps out.
• مشابه: discharge, drip, emission, fluid, leak, trickle
• مشابه: discharge, drip, emission, fluid, leak, trickle
اسم ( noun )
• (1) تعریف: any particularly soft mud, or an area, such as a marsh, that is soft and muddy.
• مترادف: mire, morass, mud, sludge
• مشابه: bog, fen, marsh, muck, quagmire, quicksand, slough, slush
• مترادف: mire, morass, mud, sludge
• مشابه: bog, fen, marsh, muck, quagmire, quicksand, slough, slush
• (2) تعریف: a mud that forms part of ocean and lake bottoms and is made up of the shells of tiny animals.
• مشابه: mud, sediment
• مشابه: mud, sediment