onus

/ˈoʊnəs//ˈəʊnəs/

معنی: بار، تعهد
معانی دیگر: وظیفه، بار (مسئولیت)، تقصیر، گناهکاری، رجوع شود به: burden of proof، مسئولیت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: onuses
(1) تعریف: an unwanted but necessary task; burden.
مترادف: burden, responsibility
مشابه: charge, chore, duty, load, millstone, obligation, ordeal, task

- As the manager, the onus was on him to fire this very amiable but inefficient employee.
[ترجمه گوگل] به عنوان مدیر، وظیفه اخراج این کارمند بسیار مهربان اما ناکارآمد بر عهده او بود
[ترجمه ترگمان] به عنوان مدیر، مسئولیت بر دوش او بود که این کارمند بسیار دوستداشتنی اما ناکارآمد را اخراج کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the blame or burden of responsibility.
مترادف: blame
مشابه: burden, fault, liability, load, responsibility

- He bore the onus for having made it possible for the secret documents to be stolen.
[ترجمه گوگل] او مسئولیت این را بر عهده داشت که امکان سرقت اسناد محرمانه را فراهم کرده بود
[ترجمه ترگمان] او مسئولیت این را بر دوش داشت که این امکان را به دست آورده بود که اسناد محرمانه را به سرقت ببرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. the onus of responsibility
بار مسئولیت

2. it is the onus of every scientist to add to the sum total of human knowledge
وظیفه ی هر دانشمند است که بر جمع دانش بشری بیافزاید.

3. he tried to shift the onus for starting the war on to the other country
او کوشش می کرد که تقصیر شروع جنگ را به گردن آن کشور دیگر بیاندازد.

4. The onus of proof lies with the prosecution.
[ترجمه گوگل]مسئولیت اثبات بر عهده دادستانی است
[ترجمه ترگمان]مسئولیت اثبات در اختیار دادستان قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The onus is on employers to follow health and safety laws.
[ترجمه گوگل]مسئولیت پیروی از قوانین ایمنی و بهداشت بر عهده کارفرمایان است
[ترجمه ترگمان]مسئولیت بر دوش کارفرمایان است تا قوانین بهداشت و سلامت را رعایت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The onus is on the prosecution to provide proof of guilt.
[ترجمه گوگل]مسئولیت ارائه مدارک جرم بر عهده دادستانی است
[ترجمه ترگمان]مسئولیت بر عهده دادستانی است تا اثبات جرم را ارائه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The report puts the onus of children's early education firmly on the parents.
[ترجمه گوگل]این گزارش مسئولیت آموزش اولیه کودکان را کاملاً بر عهده والدین می گذارد
[ترجمه ترگمان]این گزارش مسئولیت تربیت زودهنگام کودکان را به طور جدی بر روی والدین می گذارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The onus is on government departments to show cause why information cannot be disclosed.
[ترجمه گوگل]وظیفه ادارات دولتی برای نشان دادن علت عدم افشای اطلاعات است
[ترجمه ترگمان]مسئولیت بر عهده ادارات دولتی است تا نشان دهند که چرا اطلاعات را نمی توان فاش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. In the second place to put the onus of preventing censorship in libraries on individual librarians is unreasonable and unrealistic.
[ترجمه گوگل]در وهله دوم، مسئولیت جلوگیری از سانسور در کتابخانه ها را بر دوش کتابداران فردی گذاشتن، غیر منطقی و غیر واقعی است
[ترجمه ترگمان]در وهله دوم، مسئولیت جلوگیری از سانسور در کتابخانه ها بر روی کتابداران فردی غیر منطقی و غیر واقعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The onus, however[sentence dictionary], is on the student to obtain full benefit from the programme initiated by the ward staff.
[ترجمه گوگل]با این حال، مسئولیت [فرهنگ جملات] بر عهده دانش آموز است که از برنامه ای که توسط کارکنان بخش آغاز شده است، بهره مند شود
[ترجمه ترگمان]با این حال، متعهد به دریافت مزایای کامل از برنامه ای است که توسط کارکنان بخش به دست می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. It prefers to publish Charters laying the onus for provision of services on others.
[ترجمه گوگل]ترجیح می دهد منشورهایی را منتشر کند که مسئولیت ارائه خدمات را بر عهده دیگران بگذارد
[ترجمه ترگمان]این شرکت ترجیح می دهد که Charters را منتشر کند که مسئولیت ارائه خدمات به دیگران را بر عهده دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. To a point, the onus for acquiring these skills depends on the self-discipline and initiative of the trainees themselves.
[ترجمه گوگل]تا حدی، مسئولیت کسب این مهارت ها به انضباط شخصی و ابتکار خود کارآموزان بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]برای یک نقطه، مسئولیت کسب این مهارت ها به خود نظم و ابتکار خود کارآموزان بستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. And the onus will be on employers to ensure their offices comply with the Display Screen Regulations.
[ترجمه گوگل]و وظیفه کارفرمایان خواهد بود تا اطمینان حاصل کنند که دفاتر آنها با مقررات صفحه نمایش مطابقت دارند
[ترجمه ترگمان]و مسئولیت بر دوش کارفرمایان خواهد بود تا از دفاتر آن ها مطابق با مقررات نمایش صفحه نمایش اطمینان حاصل شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The onus of domestic labour leads to an abbreviated educational career and thereby reduces women's chances of getting proper wage labour.
[ترجمه گوگل]بار کار خانگی منجر به یک حرفه آموزشی مختصر می شود و در نتیجه شانس زنان برای به دست آوردن کار مزدی مناسب را کاهش می دهد
[ترجمه ترگمان]مسئولیت نیروی کار داخلی منجر به شغل آموزشی مختصر و در نتیجه کاهش شانس زنان برای کار با دست مزد مناسب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The onus of care falls on individual practitioners, both medical and non-medical.
[ترجمه گوگل]مسئولیت مراقبت بر عهده پزشکان فردی است، چه پزشکی و چه غیرپزشکی
[ترجمه ترگمان]مسئولیت مراقبت بر افراد حرفه ای، هم پزشکی و هم غیر پزشکی صورت می گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بار (اسم)
charge, burden, bar, admittance, load, cargo, restaurant, alloy, audience, loading, barroom, fruit, brunt, fardel, freight, freightage, onus, ligature, encumbrance

تعهد (اسم)
assumption, mandate, assurance, commitment, guarantee, obligation, warranty, onus, committal

تخصصی

[حقوق] بار مسئولیت، باردلیل، بار اثبات، محموله کشتی، بار

انگلیسی به انگلیسی

• responsibility, duty; burden, impediment; blame
if you say that the onus is on someone to do something, you mean that it is their duty or responsibility to do it; a formal word.

پیشنهاد کاربران

مسئولیت. وظیفه. بار
مثال:
Each man among them bears [the onus for] his part in the sin
هر مردی از میان آنها بار ِ سهم گناه خود را تحمل می کند.
�لِکُلِّ امْرِئٍ مِنْهُمْ مَا اکْتَسَبَ مِنَ الْإِثْمِ�
مسئولیت، تعهد، وظیفه، بار
Obligation
Responsibility
Burden
Load
We put or responsibility on someone or their shoulders
The onus is on the world to accept us for who we say we are
اسم:
something that is one's duty or responsibility. چیزی که وظیفه یا مسئولیت فرد است.
"the onus is on you to show that you have suffered loss"

بپرس