onstage

/ˌɑːnˈsteɪdʒ//ˌɑːnˈsteɪdʒ/

روی صحنه (ی تئاتر)، بر پهنه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: on the performing area of a stage, or pertaining to things, actions, or the like on such an area.
متضاد: backstage, offstage

- the play's onstage actions
[ترجمه گوگل] کنش های نمایشی روی صحنه
[ترجمه ترگمان] اعمال روی صحنه روی صحنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- the actress's onstage personality
[ترجمه گوگل] شخصیت بازیگر زن روی صحنه
[ترجمه ترگمان] شخصیت روی صحنه هنرپیشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
قید ( adverb )
• : تعریف: on or onto the performing area of a stage, esp. before an audience.
متضاد: backstage, offstage

- He died onstage.
[ترجمه گوگل] او روی صحنه درگذشت
[ترجمه ترگمان] او روی صحنه مرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. I remember the first time I went onstage. I freaked out completely.
[ترجمه گوگل]اولین باری که روی صحنه رفتم را به یاد دارم کلا هول شدم
[ترجمه ترگمان]اولین باری که روی صحنه رفتم رو یادمه کاملا قاطی کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Even today I get nervous before I go onstage .
[ترجمه گوگل]حتی امروز قبل از اینکه روی صحنه بروم عصبی می شوم
[ترجمه ترگمان]حتی امروز هم قبل از اینکه روی صحنه برم عصبی میشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The band came back onstage for an encore.
[ترجمه گوگل]گروه برای یک نوازندگی به روی صحنه بازگشت
[ترجمه ترگمان]گروه دوباره به روی صحنه برگشت و دوباره شروع به خواندن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. When she walked onstage she was given a standing ovation.
[ترجمه 😍m] هنگامی که او قدم روی صحنه گذاشت همه او را تشویق کردند
|
[ترجمه گوگل]وقتی او روی صحنه رفت مورد تشویق ایستاده قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]وقتی روی صحنه قدم گذاشت، همه تشویق شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We were standing onstage playing completely out of time.
[ترجمه گوگل]ما روی صحنه ایستاده بودیم و کاملاً خارج از زمان بازی می کردیم
[ترجمه ترگمان]ما روی صحنه ایستاده بودیم و کاملا خارج از زمان بازی می کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He ran onstage and bowed to the audience.
[ترجمه گوگل]او روی صحنه دوید و به تماشاگران تعظیم کرد
[ترجمه ترگمان]روی صحنه رفت و به حضار تعظیم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The audience cheered as the band walked onstage for another encore.
[ترجمه گوگل]هنگامی که گروه برای اجرای یک نوازنده دیگر روی صحنه رفتند، تماشاگران تشویق کردند
[ترجمه ترگمان]هنگامی که گروه برای دوباره دوباره به روی صحنه می رفتند، حضار هورا کشیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They were persuaded onstage for a laugh by their mates.
[ترجمه گوگل]آنها روی صحنه برای خنده توسط همرزمانشان متقاعد شدند
[ترجمه ترگمان]آن ها برای خندیدن به روی صحنه بر روی صحنه متقاعد شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Onstage she is a human dynamo, spending the hour in perpetual motion.
[ترجمه گوگل]او روی صحنه یک دینام انسانی است که ساعتی را در حرکت دائمی می گذراند
[ترجمه ترگمان]onstage، یک انسان انسان است، یک ساعت را در حرکت ابدی می گذراند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It was an onstage costume change.
[ترجمه گوگل]این یک تغییر لباس روی صحنه بود
[ترجمه ترگمان]این یک تغییر لباس روی صحنه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. For the band's first shows, Towa was onstage, videoing, taking photographs, appearing to operate this and that.
[ترجمه گوگل]برای اولین نمایش های گروه، Towa روی صحنه بود، فیلم می گرفت، عکس می گرفت، به نظر می رسید که این و آن را اجرا می کند
[ترجمه ترگمان]برای اولین نمایش گروه، Towa روی صحنه، videoing، عکس گرفتن، ظاهر شدن برای انجام این کار و آن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. To go onstage in the flag is to be a 50p magnet, nomatterwhat it might mean in an ideal world.
[ترجمه گوگل]رفتن روی صحنه با پرچم به معنای آهنربای 50p است، مهم نیست که در یک دنیای ایده آل چه معنایی دارد
[ترجمه ترگمان]برای رفتن روی صحنه در پرچم باید یک آهن ربا ۵۰ p باشد، که ممکن است در یک دنیای ایده آل معنا داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I learned something from his shooting us down onstage.
[ترجمه گوگل]من از شلیک او به ما روی صحنه چیزی یاد گرفتم
[ترجمه ترگمان]من چیزی از شلیک او روی صحنه یاد گرفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Eventually, he coerces several of them onstage to shoot a silent movie, somehow selecting precisely the right individuals.
[ترجمه گوگل]در نهایت، او چندین نفر از آنها را روی صحنه مجبور می‌کند تا یک فیلم صامت فیلمبرداری کنند و دقیقاً افراد مناسب را انتخاب می‌کنند
[ترجمه ترگمان]سرانجام، او چند نفر از آن ها روی صحنه رفت تا یک فیلم صامت را شلیک کند، به نحوی که دقیقا افراد مناسب را انتخاب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• located or occurring on a stage; pertaining to the part of a stage that is visible to the audience
onto the stage, onto the area of a theater where entertainers perform before the audience

پیشنهاد کاربران

بپرس