only to

پیشنهاد کاربران

کاربر امیرطاها
وقتی مطلبی را از کانال تلگرامی انگلیسی زیر ذره بین، متعلق به آقای عبدالرضا شهبازی عینا کپی می کنید، حداقل کاری که می توانید انجام دهید ذکر منبع است، اما متاسفانه در هیچ یک از پیشنهادهای شما این موضوع رعایت نشده است.
ترکیب اصطلاحیِ
only to do something
در فارسی معادلِ شسته رفته ای ندارد که در هر موقعیتی بتوان از آن استفاده کرد.
اما در مجموع، این ترکیب به چه معنی است؟
آنچه بعد از این ترکیب قرار می گیرد بعد یا بلافاصله بعد از عملی می آید که در بخش قبل از این ترکیب به وقوع پیوسته است.
...
[مشاهده متن کامل]

مثلاً به این جمله دقت کنید:
◻️I found my pen, only to lose it again.
همین که خودکارم را پیدا کردم، دوباره گمش کردم. / به محض این که خودکارم را پیدا کردم، دوباره گمش کردم.
در اینجا، گم کردن خودکار بعد از پیدا کردن آن به وقوع پیوسته است.
🔲 عملی که بعد از این ترکیب می آید معمولاً دو ویژگی دارد: ۱ - تا حدی غیر منتظره است. ۲ - ممکن است مطلوب نباشد.
این دو ویژگی را معمولاً نمی توان وارد ترجمه ی فارسی کرد و این همان ظرافتی است که از دست می رود.
🔲 با این وصف، از چه معادل یا معادل هایی برای ترجمه ی این ترکیب استفاده کنیم؟
می توان در جاهای نسبتاً زیادی از معادل های �به محضِ اینکه�، �همین که�،
�درست زمانی که� و از این دست استفاده کرد.
ولی این معادل ها هم همه جا جواب نمی دهد و لازم است متناسب با فضای جمله، همان گونه که در ادامه خواهید دید، به روش ها و شِگردهای مختلفی این ترکیب را به فارسی برگرداند.
نکته ی مهم در این معادل گذاری ها البته این است که تقدم و تاخّر دو عمل ( قبل و بعد از این ترکیب ) مشخص شود.
◻️I arrived, only to find that the others had already left.
همین که رسیدم متوجه شدم بقیه قبلاً از آنجا رفته اند.
◻️He spent months negotiating for a pay increase, only to resign from his job soon after he'd received it.
ماه ها برای افرایش حقوقش چک و چانه می زد ولی کمی بعد از اینکه حقوقش را بالا بردند استعفا داد.
◻️Ryle tried the Embassy, only to be told that Hugh was in a meeting.
رایل به سفارت که سر زد/ با سفارت که تماس گرفت به او گفتند هیو در جلسه است.
◻️He raced through the living room, only to find the front door closed.
طول اتاق نشیمن را به سرعت طی کرد ولی ( جا خورد وقتی ) متوجه شد درِ ورودی بسته است.

جالب اینکه - جالب اینجاست که . . .
I bought a bag of chips only to see there was air in it instead of chips
یه بسته چیپس خریدم جالب اینکه دیدم هوا توش بود به جای چیپس
که اونم . . .
used to show that something is surprising or unexpected:
فقط اینکه ( متاسفانه ) . . . .
فقط اینکه ( با کمال تعجب ) . . . . .
He spent months negotiating for a pay increase, only to resign from his job s
...
[مشاهده متن کامل]

oon after he'd received it
او ماه ها وقت صرف کرد در حال مذاکره برای یک افزایش حقوق، فقط اینکه ( متاسفانه ) استعفا کرد از شغلش به محض اینکه دریافت کردن آن.
I arrived only to find that the others had already left
من از راه رسیدم فقط اینکه متاسفانه فهمیدم که دیگران قبلا رفته بودند

که آخرش
only to do sth
درست زمانی که
به محض اینکه
همین که
به نقل از هزاره
only to do somthing
در کمال تعجب/ بصورت غیرمنتظره ( برای نشان دادن غیرمنتظره بودن یک اتفاق )
. I arrived only to find that the others had already left
من رسیدم و در کمال حیرت ( در حالیکه اصلا انتظارشو نداشتم ) متوجه شدم که انها از قبل رفته بودند.
اما، ولی، با اینحال، با این وجود

بپرس