قید ( adverb )
• (1) تعریف: as the sole instance.
• مترادف: just, solely
• مشابه: exclusively
• مترادف: just, solely
• مشابه: exclusively
- Only you understand me.
[ترجمه Elmira] تنها تو منو درک میکنی|
[ترجمه ali] فقط تو منو میفهمی|
[ترجمه Fati] فقط تو منو درک میکنی|
[ترجمه مریم] فقط تو من را درک میکنی.|
[ترجمه سوسن] فقط تو درکم می کنی/فقط تو حالم را می فهمی|
[ترجمه puria king87] فقط تو درکم میکنی|
[ترجمه 💛] تنها تو را درک میکنم|
[ترجمه ایناز] فقط تو من رو درک میکنی|
[ترجمه Ali] تو منو درک میکنی|
[ترجمه kd,dh] فقط شما منو درک میکنی|
[ترجمه Amir] فقط تو میدانی من چه گوهی میخورم|
[ترجمه گوگل] فقط تو منو درک میکنی[ترجمه ترگمان] فقط حرفم را می فهمی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: at least; just.
• مترادف: at least, just
• مشابه: but, merely, simply
• مترادف: at least, just
• مشابه: but, merely, simply
- If only you would realize my situation.
[ترجمه گوگل] اگر فقط متوجه وضعیت من می شدی
[ترجمه ترگمان] اگه فقط تو موقعیت منو درک کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اگه فقط تو موقعیت منو درک کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: as a final outcome.
• مترادف: eventually, ultimately
• مترادف: eventually, ultimately
- He will only hurt himself by doing it.
[ترجمه ناشناس] فقط با این کار به خودش آسیب خواهد زد|
[ترجمه گوگل] او با این کار فقط به خودش صدمه می زند[ترجمه ترگمان] فقط با این کار خودش را اذیت خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: at as recent a time as.
• مترادف: just
• مشابه: barely
• مترادف: just
• مشابه: barely
- Only last week did I learn the truth.
[ترجمه گوگل] همین هفته پیش حقیقت را فهمیدم
[ترجمه ترگمان] فقط هفته پیش حقیقت رو یاد گرفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] فقط هفته پیش حقیقت رو یاد گرفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• (1) تعریف: sole or exclusive; being without others.
• مترادف: sole
• مشابه: alone, exclusive, individual, lone, single, solitary, unique, unparalleled
• مترادف: sole
• مشابه: alone, exclusive, individual, lone, single, solitary, unique, unparalleled
- the only one alive
[ترجمه گوگل] تنها کسی که زنده است
[ترجمه ترگمان] تنها کسی که زنده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] تنها کسی که زنده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: without a brother or sister.
- an only child
حرف ربط ( conjunction )
• : تعریف: except that; but.
• مترادف: but, except
• مترادف: but, except
- I would have gone, only she didn't want me to.
[ترجمه گوگل] من می رفتم، فقط او از من نمی خواست
[ترجمه ترگمان] اگر من بودم می رفتم، فقط او نمی خواست که من بروم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اگر من بودم می رفتم، فقط او نمی خواست که من بروم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید