الف ) اسم، وامواژه از زبان فرانسوی
1. ریشه گرد و خوراکی آلیوم سپا ( Allium cepa ) دارای دمبرگ های گوشتی متحد المرکز با بو و طعم قوی تند و تیز و رنگ های مختلف از قرمز تیره گرفته تا سفید که به عنوان سبزی آشپزخانه ای به صورت خام، پخته یا ترشی مصرف می شود؛ همچنین به آن onion bulb گفته می شود.
... [مشاهده متن کامل]
2. گیاه آلیوم سپا ( از خانواده سوسنیان یا پیازیان ) با برگ های استوانه ای یا شلاقی شکل بلند و سرگل های مدور که گیاهی غیر خودرو است و احتمالا منشأ آن آسیای مرکزی بوده و امروزه به طور گسترده در بسیاری از اقلیم ها کشت می شود.
3. ( همراه با واژگان متمایزکننده ) هر یک از واریته های مختلف آلیوم سپا؛ ( همچنین ) هر یک از گونه های دیگر سرده آلیوم
مثال ها: cocktail onion, Egyptian onion, Portugal onion, potato onion, red onion, spring onion, Welsh onion
4. هر یک از گیاهان مختلف پیازی شکل از سایر سرده ها و تیره ها؛ مانند couch - onion
5. ( مهجور، منسوخ ) گیاه دریمیا ماریتیما ( Drimia maritima یا Urginea maritima ) از خانواده سوسنیان یا سنبلیان. نام عمومی آن squill و نیز sea onion می باشد.
6. ( مهجور، منسوخ ) مروارید ( pearl یا union )
7. ( مهجور، منسوخ، نادر ) ریشه پیازمانند هر گیاه ( bulb )
8. ( مهجور، منسوخ ) قوز شست پا ( bunion )
9. ( مهجور، منسوخ، عامیانه، معمولا به صورت جمع ) مهر ( seal ) یا چیز شبیه آن، به ویژه آنکه روی بند یا زنجیر ساعت قرار می گیرد.
10. ( عامیانه، دریانوردی ) جزء کوچکی از یک گره دریایی ( knot )
11. ( مهجور، منسوخ، نادر ) برآمدگی، برجستگی یا قلمبگی ( knob )
12. ( عامیانه ) سر ( head ) ؛ به ویژه در عبارت off one's onion به معنای ناخوش ( معنای نادر ) ، دیوانه
13. ( عامیانه، در اصل آمریکایی ) آدم احمق یا حقیر؛ آدم ساده لوح ( mug ) . در کاربرد بریتانیایی در اصل و بیشتر در خدمت سربازی متداول بوده است.
14. ( عامیانه، نظامی، اکنون تاریخی ) تیربار هوایی با نام flaming onions
15. ( با O بزرگ ) بومی یا ساکن برمودا؛ برمودایی ( گاهی برای معرفی خود به کار می رود، مثلا I'm an Onion یعنی من برمودایی هستم
در اصل با ارجاع به تعداد بالای تولید و صادرات پیاز در این جزیره
16. ( به ویژه در میان اعضای باند موتورسواری ) هنگامی که چندین مرد اقدام به برقراری رابطه با یک زن می نمایند
اصطلاحات:
to know one's onions
خبره یا مطلع بودن درباره چیزی
not the only onion in the stew / not the only onion in the hash
نه یگانه شخص یا شیء که بتوان در نظر گرفت
ب ) فعل متعدی به معنای طعم دار کردن با پیاز
مشتقات ( اسم ) : onion seed, oinet, red onion, onion seller, sea onion, dog's onion, French onion, onion bed, green onion, rush onion, field onion, onion asphodel, onion skin, onion - head, Portugal onion, Michaelmas onion, onion - water, onion sauce, Spanish onion, onion hoe, Welsh onion, onion soup, onion - shell, spring onion, onion ring, rock onion, yellow onion, onionet, potato onion, onion bulb, bog onion, onion crop, onion fly, Bermuda onion, gypsy onion, onion selling, onion - fish, pearl onion, onion set, onion maggot, Barbados onion, onion dome, onion grass, onion peel, onion steeple, onion twitch, onion smut, Egyptian onion, onion couch, couch - onion, Maori onion, onion green, onion weed, onion salt, cocktail onion, onion orchid, onion bag, onion spire, onion roll, top - onion, wild onion
مشتقات ( صفت ) : onion - eyed, onion - loving, onionized, onion - shaped, oniony, onion - red, onion - like, onion - eating, onion - domed, onion green, onion - spired, onion - towered
منبع: Oxford English Dictionary
پیاز. یک جور سبزی جات خوردنی