one too many

جمله های نمونه

1. Even if one person is hurt that is one too many.
[ترجمه گوگل]حتی اگر یک نفر صدمه دیده باشد، یک نفر خیلی زیاد است
[ترجمه ترگمان]حتی اگر یک نفر آسیب دیده باشد، خیلی زیاد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I think David's had one too many. He can hardly stand up.
[ترجمه گوگل]من فکر می کنم دیوید یکی بیش از حد او به سختی می تواند بایستد
[ترجمه ترگمان] فکر کنم \"دیوید\" زیادی داشته به سختی می تواند بلند شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. One job loss is one too many .
[ترجمه گوگل]یک از دست دادن شغل یکی بیش از حد است
[ترجمه ترگمان]از دست دادن شغل خیلی زیاد است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He said one too many stupid things and I just lost my rag.
[ترجمه گوگل]او خیلی چیزهای احمقانه ای گفت و من فقط پارچه ام را گم کردم
[ترجمه ترگمان]اون گفت که خیلی چیزهای احمقانه هست و من فقط my رو از دست دادم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The hon. Gentleman has read one too many union submissions to that body.
[ترجمه گوگل]محترم جنتلمن بیش از حد یک سند ارسالی به آن نهاد خوانده است
[ترجمه ترگمان]عزیزم آقایی بیش از حد زیادی مطالب ارسالی را برای این جسم خوانده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. How many will down one too many glasses of wine?
[ترجمه گوگل]چند لیوان شراب را کم می کنند؟
[ترجمه ترگمان]چند تا لیوان شراب می خوری؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Ron looked like he'd had one too many.
[ترجمه گوگل]رون به نظر می رسید که یکی از آنها خیلی زیاد است
[ترجمه ترگمان]رون طوری به نظر می رسید که انگار یکی از آن ها را دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. You know, oh, this guy has one too many this, or you know, we had like little formulas.
[ترجمه گوگل]می‌دانی، اوه، این مرد یک فرمول بسیار دارد، یا می‌دانی، ما فرمول‌های کوچکی داشتیم
[ترجمه ترگمان]می دونی، این یارو خیلی چیزا داره، یا می دونی، ما یه فرمول های کوچولو داشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Two leaders was one too many.
[ترجمه گوگل]دو رهبر یکی خیلی زیاد بود
[ترجمه ترگمان]دو نفر از رهبران بیش از حد بزرگ بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. No, this guy's fault is he had one too many bourbons before getting up to strut his stuff on the dance-floor.
[ترجمه گوگل]نه، تقصیر این مرد این است که قبل از اینکه بلند شود تا وسایلش را روی زمین رقص بزند، یک بوربن زیاد داشت
[ترجمه ترگمان]نه، تقصیر این مرد، قبل از این که بلند شود تا وسایلش را در سالن رقص ببیند، یکی از آن ها را داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. After one too many dishonourable discharges the man was dishonourably discharged and Schultz found himself achieving early command.
[ترجمه گوگل]پس از یک بار مرخصی های بی شرف بیش از حد، مرد به طرز غیر شرافتمندانه ای مرخص شد و شولتز خود را در حال دستیابی به فرمان اولیه یافت
[ترجمه ترگمان]پس از آن که بیش از اندازه dishonourable را تخلیه کرد، مرد اخراج شد و شولتز خود را یافت که به فرمان اولیه خود دست یافته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Squealing brakes announced he had chased one too many squirrels into the street.
[ترجمه گوگل]ترمزهای جیغ زده اعلام کردند که او یک سنجاب بیش از حد را در خیابان تعقیب کرده است
[ترجمه ترگمان]یک ترمز فوری اعلام کرد که یکی از سنجاب ها را در خیابان تعقیب کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. For instance, Your Orca will always unload one too many missiles into a near dead opponent.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، Orca شما همیشه یک موشک بیش از حد را در یک حریف تقریباً مرده خالی می کند
[ترجمه ترگمان]به عنوان مثال، orca شما همیشه تعداد زیادی موشک را به یک حریف نزدیک به مرده خالی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He bought four tickets, which was one too many.
[ترجمه گوگل]چهار بلیط خرید که یکی خیلی زیاد بود
[ترجمه ترگمان]چهار تا بلیط خریده که خیلی زیاد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. If there are only five of us going to the concert, then I've booked one too many seats.
[ترجمه گوگل]اگر فقط پنج نفر به کنسرت می رویم، پس من یک صندلی بیش از حد رزرو کرده ام
[ترجمه ترگمان]اگر فقط پنج تا از ما به کنسرت برویم، پس من هم یک صندلی خیلی رزرو کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• went over the limit, had too much to drink

پیشنهاد کاربران

1️⃣ **John had one too many drinks at the party and ended up feeling sick. His friends had to take him home early. **
جان در مهمانی یک نوشیدنی بیش از حد خورد و حالش بد شد. دوستانش مجبور شدند زود او را به خانه ببرند.
...
[مشاهده متن کامل]

- - -
2️⃣ **She made one too many mistakes in her report, and her boss asked her to rewrite it. **
او در گزارشش یک اشتباه بیش از حد مرتکب شد، و رئیسش از او خواست که آن را دوباره بنویسد.
- - -
3️⃣ **I bought one too many shirts during the sale, and now my closet is too full!**
در حراجی یک پیراهن بیش از حد خریدم و حالا کمدم خیلی شلوغ شده است!
- - -
4️⃣ **Tom told one too many jokes during the meeting, and his manager got annoyed. **
تام در جلسه یک جوک بیش از حد گفت و مدیرش ناراحت شد.
- - -
5️⃣ **She added one too many teaspoons of sugar to her tea, and now it’s too sweet to drink. **
او یک قاشق چای خوری شکر بیش از حد به چایش اضافه کرد و حالا خیلی شیرین شده که نمی تواند آن را بخورد.
- - -
6️⃣ **After making one too many excuses for being late, his boss finally gave him a warning. **
بعد از اینکه یک بار بیش از حد برای دیر رسیدنش بهانه آورد، رئیسش بالاخره به او اخطار داد.
- - -
7️⃣ **I clicked "Buy" one too many times, and now I have two of the same item arriving tomorrow. **
یک بار بیش از حد روی دکمه �خرید� کلیک کردم و حالا دو عدد از همان کالا فردا به دستم می رسد.
- - -
8️⃣ **He stayed up one too many nights playing video games, and now he’s exhausted. **
او چند شب بیش از حد بیدار ماند و بازی ویدئویی انجام داد و حالا کاملاً خسته است.
- - -
9️⃣ **They invited one too many guests to the wedding, and now there aren’t enough seats for everyone. **
آن ها یک مهمان بیش از حد به عروسی دعوت کردند و حالا صندلی کافی برای همه وجود ندارد.
- - -
🔟 **Lisa ate one too many slices of pizza, and now she has a terrible stomachache. **
لیزا یک برش پیتزا بیش از حد خورد و حالا دل درد شدیدی دارد.
chatgpt

( محاوره )
بیش از حدِ مجاز
اصطلاح ) 1 - ( در مورد نوشیدنی الکلی ) تا خرخره خوردن!، مست شدن! زیادی نوشیدن!
مثال: Don't drive if you've had one too many
اگر زیادی نوشیده ای، رانندگی نکن!
2 - زیادی بودن از هر چیزی، یکیش هم زیادی است.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال The fact is, one accident is one too many
حقیقت اینست، تصادف یکیش هم زیادی است/ یکبارش هم زیادی است!

بپرس