one shot

/ˈwənˈʃɑːt//wʌnʃɒt/

یک باره ای

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a publication, performance, or the like that is intended for one time only.

(2) تعریف: something that happens or is done only once.
صفت ( adjective )
(1) تعریف: occurring or likely to occur once only.

- a one-shot chance
[ترجمه گوگل] یک شانس تک تیر
[ترجمه ترگمان] یه شانس با تیر اندازی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: correct or successful on the first try.

- a one-shot answer
[ترجمه گوگل] یک جواب تک شات
[ترجمه ترگمان] پاسخ یک به یک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He hit at the bull's-eye in one shot.
[ترجمه گوگل]او در یک شلیک به چشم گاو نر ضربه زد
[ترجمه ترگمان]با یک ضربه به چشم گاو ضربه زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. He had only one shot at goal.
[ترجمه گوگل]او فقط یک شوت به سمت دروازه داشت
[ترجمه ترگمان]تنها یک هدف داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He saved one shot when the ball hit him on the head.
[ترجمه گوگل]او با برخورد توپ به سر او یک ضربه را دفع کرد
[ترجمه ترگمان]وقتی توپ اونو خورد به سرش شلیک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The gun misfired after one shot and jammed.
[ترجمه گوگل]اسلحه پس از یک شلیک اشتباه شلیک کرد و گیر کرد
[ترجمه ترگمان]تفنگ بعد از یه تیر تیرش خطا رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Olajuwon had only one shot in the closing minutes and Barkley got the call on the final shot, which he missed.
[ترجمه گوگل]اولاجوون در دقایق پایانی تنها یک شوت داشت و بارکلی در آخرین ضربه تماس گرفت که او آن را از دست داد
[ترجمه ترگمان]Olajuwon فقط یک تیر در زمان بسته شدن داشت و بارکلی تماس نهایی را گرفت، که تیرش خطا رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. For one shot, he zooms in over a sawmill, low enough to smell the fresh-cut lumber.
[ترجمه گوگل]برای یک عکس، او روی یک کارخانه چوب بری زوم می کند، به اندازه ای پایین که بوی چوب تازه بریده شده را استشمام کند
[ترجمه ترگمان]برای یک تیر، از کارگاه چوب بری عبور کرد، به حدی که بوی الوار تازه را استشمام کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. To abandon hope should be a one shot deal; a man should not have to do it twice.
[ترجمه گوگل]رها كردن اميد بايد يك معامله يك شات باشد یک مرد نباید این کار را دو بار انجام دهد
[ترجمه ترگمان]به امید رها کردن امید به یک معامله، یک مرد نباید دو بار این کار را بکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Some one shot an old farmer and lifted him up and dumped him in a well and tossed in a grenade.
[ترجمه گوگل]شخصی به یک کشاورز پیر تیراندازی کرد و او را بلند کرد و در چاه انداخت و نارنجکی انداخت
[ترجمه ترگمان]کسی به یک کشاورز پیر شلیک کرد و او را بلند کرد و با یک نارنجک پرت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. And the ground defence system had not got one shot off in retaliation.
[ترجمه گوگل]و سامانه پدافند زمینی برای تلافی یک گلوله شلیک نکرده بود
[ترجمه ترگمان]و سیستم دفاع زمینی نتوانسته بود به طور تلافی جویانه شلیک شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. One shot was for the scouts.
[ترجمه گوگل]یک تیر برای پیشاهنگان بود
[ترجمه ترگمان]یک گلوله برای the بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. One shot shattered a police car windscreen.
[ترجمه گوگل]یک گلوله شیشه جلوی ماشین پلیس را شکست
[ترجمه ترگمان]یک گلوله شیشه جلوی اتومبیل پلیس را متلاشی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Clark had reportedly fired one shot but it could not be shown whether he fired before or after the police began shooting.
[ترجمه گوگل]طبق گزارش ها، کلارک یک گلوله شلیک کرده بود، اما نمی توان نشان داد که او قبل یا بعد از شروع تیراندازی پلیس شلیک کرده است
[ترجمه ترگمان]گزارش ها حاکی از آن است که کلارک یک گلوله شلیک کرده است، اما نمی توان نشان داد که آیا او قبلا شلیک کرده است یا بعد از اینکه پلیس شروع به تیراندازی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I was one shot behind eventual winner Steve Richardson after three rounds and then shot a 7
[ترجمه گوگل]من بعد از سه راند یک شوت از برنده نهایی استیو ریچاردسون عقب بودم و سپس یک شوت 7 زدم
[ترجمه ترگمان]بعد از سه دور، من در پشت برنده احتمالی استیو ریچاردسون عکس گرفتم و سپس به یک عکس ۷ ضربه زدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Domino was funny, with a face like some one shot darts into it.
[ترجمه گوگل]دومینو خنده‌دار بود، با چهره‌ای شبیه به تیراندازی به سمت آن
[ترجمه ترگمان]دو دومینو خنده دار بود، با چهره ای مثل تیری که به آن شلیک کرده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The trouble is, all we will see is one shot replayed 598 times.
[ترجمه گوگل]مشکل اینجاست که تنها چیزی که خواهیم دید یک شات است که 598 بار تکرار شده است
[ترجمه ترگمان]مشکل این است که تنها چیزی که خواهیم دید یک عکس از ۵۹۸ بار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[سینما] تک صحنه
[برق و الکترونیک] تک ضربه، تک شلیک
[ریاضیات] یک باره ای

پیشنهاد کاربران

یک باره ای
مثال:
In most one - shot or short - lived human interactions you can use personality ethic.
در بیشتر فعل و انفعالات یک باره ای یا زودگذر بشری، شما می توانید از نظام اخلاقی شخصی استفاده کنید.
فقط یک شانس داری
you'll have one shot ( فقط یک شانس خواهی داشت. سریال Breaking Bad )
یک مرحله
یکباره
داستان کوتاه
تزریق یک مرحله ای ( مثلا واکسن کویید 19 یک بار تزریقی )
One shot case atudy
( آمار )
مطالعه موردی یک نوبتی
One - shot case study
( آمار )
مطالعه موردی یکباره ای
یه دفعه ای، یهویی، برای یک بار، تک، یگانه
This is my one shot
این تنها فرصت منه

بپرس