one day

/wʌn deɪ//wʌn deɪ/

روزی

جمله های نمونه

1. He called her up one day and said that he and his wife were coming to New York.
[ترجمه گوگل]او یک روز با او تماس گرفت و گفت که او و همسرش به نیویورک می آیند
[ترجمه ترگمان]یک روز او را بیدار کرد و گفت که او و همسرش دارند به نیویورک می آیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. His views lack consistency: one day he's a conservative, the next he's a liberal.
[ترجمه گوگل]دیدگاه‌های او سازگاری ندارد: یک روز او محافظه‌کار است، روز دیگر یک لیبرال
[ترجمه ترگمان]دیدگاه او سازگاری ندارد: یک روز او یک محافظه کار است، بعد یک لیبرال است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. After just one day, she had already made an enemy of her manager.
[ترجمه گوگل]تنها پس از یک روز، او قبلاً با مدیر خود دشمنی پیدا کرده بود
[ترجمه ترگمان]بعد از یک روز او دشمن مدیر خود شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She left one day ahead of him.
[ترجمه گوگل]یک روز جلوتر از او رفت
[ترجمه ترگمان]یک روز جلوتر از او رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Things once thought never forget one day will look completely different.
[ترجمه گوگل]چیزهایی که زمانی فکر می‌کردیم هرگز فراموش نکنیم، روزی کاملاً متفاوت به نظر می‌رسند
[ترجمه ترگمان]چیزهایی که زمانی فکر می کردند هرگز فراموش نمی کنند به طور کامل متفاوت به نظر می رسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. One day, the beginning of a new career journey will commence. Today is NOT that day.
[ترجمه گوگل]یک روز، آغاز یک سفر شغلی جدید آغاز خواهد شد امروز اون روز نیست
[ترجمه ترگمان]یک روز، آغاز یک سفر شغلی جدید آغاز خواهد شد امروز آن روز نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. If one day you lost me, I'll never let you find me.
[ترجمه گوگل]اگر روزی مرا از دست دادی، هرگز نمی گذارم مرا پیدا کنی
[ترجمه ترگمان]اگر یک روز مرا از دست بدهی هرگز نمی گذارم مرا پیدا کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. One day she wandered further afield.
[ترجمه گوگل]یک روز او دورتر سرگردان شد
[ترجمه ترگمان]یک روز در صحرا پرسه می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. One day I'll want to settle down and have a family.
[ترجمه گوگل]یک روز می خواهم زندگی کنم و خانواده داشته باشم
[ترجمه ترگمان]یک روز من می خواهم ساکن شوم و خانواده ای داشته باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. One day someone will walk into your life, then you realize love was always worth waiting for.
[ترجمه گوگل]یه روز یکی وارد زندگیت میشه، اونوقت میفهمی عشق همیشه ارزش انتظار رو داشت
[ترجمه ترگمان]یه روز یه نفر وارد زندگیت میشه و می فهمی که عشق همیشه ارزش صبر کردن رو داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. I was browsing through a magazine one day when a photograph caught my eye.
[ترجمه گوگل]روزی داشتم مجله ای را مرور می کردم که عکسی نظرم را جلب کرد
[ترجمه ترگمان]یک روز در یک مجله مرور می کردم که یک عکس چشمم را گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Don't forget to call round one day.
[ترجمه گوگل]فراموش نکنید که یک روز تماس بگیرید
[ترجمه ترگمان]فراموش نکن که یک روز با من تماس بگیری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He'll be famous one day. What do you reckon ?
[ترجمه گوگل]او یک روز مشهور می شود چه فکری تو سرته ؟
[ترجمه ترگمان]یک روز مشهور خواهد شد نظر تو چیه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. one day i will shine elegant.
[ترجمه گوگل]یک روز زیبا خواهم درخشید
[ترجمه ترگمان]یک روز من خیلی باشکوه خواهم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. One day we must say goodbye.
[ترجمه ممد قلی] یک روز باید هم را بگاییم
|
[ترجمه گوگل]یک روز باید خداحافظی کنیم
[ترجمه ترگمان]یک روز باید خداحافظی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• some day, some time

پیشنهاد کاربران

Goodbye, one day
یک روزی. . .
at some time in the future
"one day I'm going to buy a house "
یک روز در آینده
معنی one day=یه روز
البته کلمه های زیادی هم هست
یک روز

بپرس