oncoming

/ˈɒnˌkəmɪŋ//ˈɒnkʌmɪŋ/

معنی: اینده، جلو رونده، روی دهنده، پیشامد کننده
معانی دیگر: (از نظر زمان یا مکان) نزدیک شونده، آتی، پیش آیند، فرا رسنده

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: coming toward or near; approaching.
مترادف: approaching, nearing
مشابه: advancing, close, coming, looming

- the oncoming car
[ترجمه گوگل] ماشین پیش رو
[ترجمه ترگمان] و اتومبیلی که در راه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
• : تعریف: the approach or onset of something.
مترادف: approach, coming
مشابه: arrival, beginning, birth, dawn, inception, kickoff, onset, outset, start

- the oncoming of a depression
[ترجمه گوگل] نزدیک شدن به افسردگی
[ترجمه ترگمان] که دچار افسردگی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. She was blinded by the lights from an oncoming vehicle.
[ترجمه گوگل]او توسط چراغ های یک وسیله نقلیه روبرو کور شده بود
[ترجمه ترگمان]او با چراغ های ماشینی که در حال حرکت بود، کور شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I stood waiting for a gap in the oncoming traffic.
[ترجمه گوگل]منتظر شکافی در ترافیک روبرو ایستادم
[ترجمه ترگمان]منتظر یک شکاف در ترافیک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He strayed into the path of an oncoming car.
[ترجمه گوگل]او در مسیر ماشینی که از روبرو می آمد سرگردان شد
[ترجمه ترگمان]او در مسیر یک ماشین به راه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He was dazzled by the lights of oncoming traffic.
[ترجمه گوگل]نورهای ترافیکی که از روبرو می آمد خیره شده بود
[ترجمه ترگمان]از چراغ های خیابان به حیرت افتاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She stepped into the path of an oncoming lorry.
[ترجمه گوگل]او وارد مسیر کامیونی شد که در حال پیشروی بود
[ترجمه ترگمان]او قدم به مسیر یک کامیون در انتظار گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. You should watch the oncoming traffic when you are walking along a road.
[ترجمه گوگل]هنگامی که در امتداد جاده ای قدم می زنید، باید ترافیک روبرو را تماشا کنید
[ترجمه ترگمان]وقتی در جاده حرکت می کنید باید به the که در حال راه رفتن است نگاه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was pushed into the path of an oncoming train.
[ترجمه گوگل]او را به مسیر قطاری که از روبرو می‌آمد هل دادند
[ترجمه ترگمان]او به سمت یک قطار در حرکت در آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. You'll dazzle oncoming drivers if you don't dip your headlights.
[ترجمه گوگل]اگر چراغ های جلوی خود را پایین نیاورید، رانندگان روبرو را خیره خواهید کرد
[ترجمه ترگمان]اگر چراغ ها را خاموش نکنید، drivers را گیج می کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She walked into the path of an oncoming vehicle.
[ترجمه گوگل]او وارد مسیر یک وسیله نقلیه روبرو شد
[ترجمه ترگمان]او به سمت یک ماشین که به راه افتاد قدم گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He flashed his headlights at the oncoming car.
[ترجمه گوگل]چراغ های جلوش را به سمت ماشین جلو زد
[ترجمه ترگمان]چراغ های جلوی اتومبیل را روشن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Gathering clouds announced the oncoming storm.
[ترجمه گوگل]ابرهای جمع آوری شده خبر از طوفان پیش رو دادند
[ترجمه ترگمان]ابره ای اجتماع، طوفان را که در راه بود اعلام کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He dipped his headlights for the oncoming traffic.
[ترجمه گوگل]چراغ های جلو را برای ترافیکی که از روبرو می آمد پایین انداخت
[ترجمه ترگمان]چراغ های جلوی اتومبیل را روشن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He flashed his lights to warn the oncoming cars.
[ترجمه گوگل]چراغ‌هایش را روشن کرد تا به ماشین‌های مقابل هشدار دهد
[ترجمه ترگمان]چراغ های خود را روشن کرد تا به اتومبیل های مسلح خبر بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He crashed into an oncoming car.
[ترجمه گوگل]با ماشینی که از روبرو می آمد تصادف کرد
[ترجمه ترگمان]با اتومبیل به اتومبیل برخورد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اینده (صفت)
toward, next, forthcoming, oncoming, incoming, to-be

جلو رونده (صفت)
progressive, oncoming

روی دهنده (صفت)
oncoming

پیشامد کننده (صفت)
oncoming

انگلیسی به انگلیسی

• approaching; arrival; coming on
coming nearer; approaching
oncoming means moving towards you.

پیشنهاد کاربران

روبرو ( برای مثال:oncoming streets - خیابان های روبرو )
اتوموبیل یا هروسیله نقلیه که به سمت شما میاید.

بپرس