once or twice

جمله های نمونه

1. I was absent once or twice.
[ترجمه گوگل]یکی دوبار غیبت کردم
[ترجمه ترگمان] من یکی دو بار اینجا نبودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The car sputtered once or twice and then stopped.
[ترجمه گوگل]ماشین یکی دوبار پاشید و بعد ایستاد
[ترجمه ترگمان]ماشین یک بار یا دو بار پت پت کرد و بعد متوقف شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. We go there maybe once or twice a month.
[ترجمه گوگل]شاید ماهی یک یا دو بار به آنجا می رویم
[ترجمه ترگمان]شاید یک یا دو بار در ماه به آنجا برویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Turn the shanks and baste them once or twice as they cook.
[ترجمه گوگل]ساقه ها را برگردانید و در حین پخت یک یا دو بار آنها را بمالید
[ترجمه ترگمان]دسته دسته را برگردان و یکی دو بار وقتی آشپزی می کنند آن را baste
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I wrote to him once or twice, but he didn't answer.
[ترجمه گوگل]یکی دوبار بهش نامه نوشتم جواب نداد
[ترجمه ترگمان]یکی دو بار برایش نامه نوشتم، اما جوابی نداد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Keaton comes here once or twice a year to soak up the atmosphere.
[ترجمه گوگل]کیتون سالی یک یا دو بار به اینجا می آید تا فضا را در خود جذب کند
[ترجمه ترگمان] کیتون یکی دو بار میاد اینجا تا فضا رو خیس کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I've seen him once or twice in town.
[ترجمه گوگل]یکی دوبار تو شهر دیدمش
[ترجمه ترگمان]یکی دو بار او را در شهر دیده ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I popped my head round the door once or twice.
[ترجمه گوگل]یکی دوبار سرم را دور در چرخاندم
[ترجمه ترگمان]یکی دو بار سرم را برگرداندم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. We'd seen each other once or twice in a group, but we didn't really get it together till Rachel's party.
[ترجمه گوگل]یک یا دو بار همدیگر را در یک گروه دیده بودیم، اما تا جشن راشل واقعاً با هم آشنا نشدیم
[ترجمه ترگمان]ما همدیگر را یک بار یا دو بار در یک گروه دیده بودیم، اما ما آن را تا جشن را شل با هم جور نکردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I've only been there once or twice.
[ترجمه گوگل]من فقط یک یا دو بار آنجا بوده ام
[ترجمه ترگمان]من فقط یکی دو بار اونجا بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Once or twice she had caught a flash of interest in William's eyes.
[ترجمه گوگل]یکی دو بار او در چشمان ویلیام مورد توجه قرار گرفته بود
[ترجمه ترگمان]یکی دو بار به چشم های ویلیام توجه نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He visits Paris once or twice a month.
[ترجمه گوگل]او ماهی یک یا دو بار از پاریس دیدن می کند
[ترجمه ترگمان]او یک یا دو بار در ماه به پاریس می آید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Apply once or twice a week, especially to backs of arms and thighs, your feet, elbows and knees.
[ترجمه گوگل]هفته ای یک یا دو بار بخصوص در پشت بازوها و ران ها، پاها، آرنج ها و زانوها استفاده کنید
[ترجمه ترگمان]یک یا دو بار در هفته، به خصوص پشت دست ها و ران، پاهای خود، آرنج و زانوها اعمال کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He had no visitors, although once or twice a week his secretary might come to deal with his correspondence.
[ترجمه گوگل]او هیچ بازدید کننده ای نداشت، هرچند ممکن بود هفته ای یک یا دو بار منشی او برای رسیدگی به مکاتباتش بیاید
[ترجمه ترگمان]گرچه یکی دو بار در هفته هیچ ملاقاتی در کار نداشت، گرچه یکی دو بار هم منشی او می توانست با مکاتبات او کنار بیاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. In fact, I had once or twice let myself be tempted into making overtures to her.
[ترجمه گوگل]در واقع، یکی دو بار به خودم اجازه داده بودم وسوسه شوم که برای او اورتور بسازم
[ترجمه ترگمان]در واقع، یکی دو بار به خودم اجازه دادم که به او پیشنهاد ازدواج بدهم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• not very many times, few times

پیشنهاد کاربران

چندبار
یکی دوبار
Do you like ice cream?
Yes, I love ice cream.
How often do you eat ice cream?
I eat ice cream once or twice a week.
. . . یکی دوبار در هفته بستنی می خورم
چند بار ( کم )
یکی دوبار

بپرس