1. That kind of chance comes once in a blue moon.
[ترجمه یوسف] این نوع شانس ها به ندرت واسه آدم پیش مییاد.|
[ترجمه نیایش گودرزی] once in a blue moon درواقع همان اصطلاح به وقت گل نی خودمان می باشد اما در جملات مختلف معنی اش با توجه به جمله تغییر می یابد|
[ترجمه گوگل]چنین شانسی یک بار در ماه آبی به وجود می آید[ترجمه ترگمان]این شانس یک بار در ماه آبی رخ می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. It only happens like this once in a blue moon.
[ترجمه Esi] به ندرت اینطوری اتفاق می افتد|
[ترجمه بهار] یه همچین چیزی خیییلی به ندرت اتفاق میفته|
[ترجمه الهه] خیلی کم پیش میاد|
[ترجمه گوگل]این فقط یک بار در ماه آبی اتفاق می افتد[ترجمه ترگمان]فقط یک بار در ماه آبی رنگ اتفاق می افتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Once in a blue moon you get some problems.
[ترجمه ریحانه] هر هزار سال تو مشکلاتی پیدا میکنی|
[ترجمه Vector] به ندرت واست مشکل پیش میاد|
[ترجمه گوگل]زمانی که در ماه آبی هستید با مشکلاتی روبرو می شوید[ترجمه ترگمان]زمانی در ماه آبی مشکلات را به دست می آورید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. I see her once in a blue moon.
[ترجمه مهدیه اکبری] من او را خیلی به ندرت میبینم|
[ترجمه گوگل]من او را یک بار در ماه آبی می بینم[ترجمه ترگمان]من او را یک بار در ماه آبی رنگ می بینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. We go out to eat once in a blue moon.
[ترجمه Amin monfared] ما خیلی کم ( به ندرت ) برای غذا خوردن بیرون میرویم|
[ترجمه گوگل]یک بار در ماه آبی برای خوردن غذا بیرون می رویم[ترجمه ترگمان]ما میریم بیرون تا یه بار تو ماه آبی غذا بخوریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. That happens only once in a blue moon, when the weather is cold enough and thus the ice thick enough.
[ترجمه منا] این اتفاق به ندرت رخ می دهد، وقتی که هوا به اندازه ی کافی سرد بوده و بنابراین ضخامت یخ مناسب باشد.|
[ترجمه گوگل]این تنها یک بار در یک ماه آبی اتفاق می افتد، زمانی که هوا به اندازه کافی سرد است و بنابراین یخ به اندازه کافی ضخیم است[ترجمه ترگمان]این اتفاق فقط یک بار در ماه آبی رخ می دهد که هوا به اندازه کافی سرد است و همین طور یخ به اندازه کافی ضخیم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Once in a blue moon Eric will offer to help with the dishes, but usually he doesn't do any housework at all.
[ترجمه گوگل]زمانی که در ماه آبی قرار میگیرد، اریک به او پیشنهاد میدهد که در ظرفها کمک کند، اما معمولاً هیچ کار خانهداری را انجام نمیدهد
[ترجمه ترگمان]اریک یک دفعه در ماه آبی، اریک برای کمک به غذاها پیشنهاد کمک خواهد کرد، اما معمولا کاره ای خانه را انجام نمی دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اریک یک دفعه در ماه آبی، اریک برای کمک به غذاها پیشنهاد کمک خواهد کرد، اما معمولا کاره ای خانه را انجام نمی دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. So now he just comes round once in a blue moon.
[ترجمه گوگل]بنابراین اکنون او فقط یک بار در یک ماه آبی دور می شود
[ترجمه ترگمان] خب، الان اون فقط یه بار تو ماه آبی میاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] خب، الان اون فقط یه بار تو ماه آبی میاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Once in a blue moon the addressing system itself changes.
[ترجمه گوگل]هنگامی که در ماه آبی قرار می گیرید، خود سیستم آدرس دهی تغییر می کند
[ترجمه ترگمان]زمانی که در ماه آبی خود سیستم آدرس خود را تغییر می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]زمانی که در ماه آبی خود سیستم آدرس خود را تغییر می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. That sort of thing only happens once in a blue moon.
[ترجمه گوگل]چنین چیزی فقط یک بار در ماه آبی اتفاق می افتد
[ترجمه ترگمان]این چیزی است که فقط یک بار در ماه آبی اتفاق می افتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این چیزی است که فقط یک بار در ماه آبی اتفاق می افتد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. He gives us a treat only once in a blue moon.
[ترجمه مریم] اون به ندرت مارو مهمون میکنه|
[ترجمه گوگل]او فقط یک بار در ماه آبی به ما غذا می دهد[ترجمه ترگمان]او فقط یک بار در ماه آبی رنگ به ما غذا می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Eg . Seeing the partial eclipse is once in a blue moon.
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال دیدن ماه گرفتگی جزئی یک بار در یک ماه آبی است
[ترجمه ترگمان]Eg دیدن خورشید گرفتگی زمانی در ماه آبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]Eg دیدن خورشید گرفتگی زمانی در ماه آبی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. It is once in a blue moon that you get a chance.
[ترجمه گوگل]این یک بار در ماه آبی است که شما فرصتی پیدا می کنید
[ترجمه ترگمان] یه بار توی ماه آبی که یه شانس نصیبت میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] یه بار توی ماه آبی که یه شانس نصیبت میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Great writers like Mark Twain only appear once in a blue moon.
[ترجمه گوگل]نویسندگان بزرگی مانند مارک تواین فقط یک بار در ماه آبی ظاهر می شوند
[ترجمه ترگمان]نویسندگان بزرگ مثل مارک این تو فقط یک بار در ماه آبی ظاهر می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]نویسندگان بزرگ مثل مارک این تو فقط یک بار در ماه آبی ظاهر می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. He gets drunk only once in a blue moon.
[ترجمه محمد] او بسیار به ندرت مست میشود ( چی بشه مست بشه )|
[ترجمه گوگل]او فقط یک بار در ماه آبی مست می شود[ترجمه ترگمان]او فقط یک بار در ماه آبی رنگ مست می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید