on top of the world


(عامیانه) سربلند، خشنود، غرق در شور و شعف

جمله های نمونه

1. She was feeling on top of the world.
[ترجمه گوگل]او احساس می کرد در بالای جهان است
[ترجمه ترگمان]او در اوج دنیا احساس می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. When I heard she'd been released I felt on top of the world!
[ترجمه گوگل]وقتی شنیدم او آزاد شده است، احساس کردم در بالای دنیا قرار گرفته است!
[ترجمه ترگمان]وقتی شنیدم که او آزاد شده بود، بر روی زمین احساس کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Standing there, on top of the world, my tiredness vanished.
[ترجمه گوگل]همانجا ایستاده بودم، بر فراز دنیا، خستگی ام از بین رفت
[ترجمه ترگمان]ان جا در بالای دنیا، خستگی از بین رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. "To be on top of the world" is an idiom that means to be very happy.
[ترجمه گوگل]"به بالای جهان بودن" اصطلاحی است که به معنای بسیار شاد بودن است
[ترجمه ترگمان]\"بودن در راس دنیا\" اصطلاحی است که به معنی بسیار خوشحال بودن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Noa was on top of the world.
[ترجمه گوگل]نوآ در بالای جهان بود
[ترجمه ترگمان]\"نوآ\" در صدر جهان قرار داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. We were, for a time, on top of the world.
[ترجمه گوگل]ما برای مدتی در بالای جهان بودیم
[ترجمه ترگمان]ما برای مدتی در اوج دنیا بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We are just sitting on top of the world.
[ترجمه گوگل]ما فقط بالای سر دنیا نشسته ایم
[ترجمه ترگمان]ما فقط در بالای دنیا نشسته ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I am on top of the world, thanks.
[ترجمه گوگل]من در اوج دنیا هستم، متشکرم
[ترجمه ترگمان]من در صدر جهان هستم، متشکرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Sitting on top of the world.
[ترجمه گوگل]بر فراز دنیا نشسته است
[ترجمه ترگمان]روی زمین می نشینم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. When we're happy, we feel on top of the world and ready to take on anything.
[ترجمه گوگل]وقتی خوشحالیم، احساس می کنیم در بالای دنیا هستیم و آماده هستیم تا هر کاری را انجام دهیم
[ترجمه ترگمان]وقتی ما خوشحال می شویم، در بالای دنیا احساس می کنیم و آماده ایم که هر چیزی را قبول کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Nobody could feel more on top of the world right now!
[ترجمه گوگل]هیچ کس نمی تواند در حال حاضر بیشتر از این احساس کند که در بالای جهان است!
[ترجمه ترگمان]حالا دیگر هیچ کس نمی تواند بیش از این در دنیا احساس بهتری داشته باشد!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Remember a time when you felt absolutely on top of the world?
[ترجمه گوگل]زمانی را به خاطر می آورید که احساس می کردید کاملاً در بالای جهان هستید؟
[ترجمه ترگمان]زمانی را به خاطر داشته باشید که شما در بالای دنیا احساس کردید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. We promise our hairstyles will make you feel on top of the world.
[ترجمه گوگل]ما قول می‌دهیم که مدل‌های موی ما باعث می‌شود که احساس کنید در اوج دنیا هستید
[ترجمه ترگمان]ما به مدل مو خود قول می دهیم که شما را در صدر جهان قرار دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I am on top of the world.
[ترجمه گوگل]من در بالای دنیا هستم
[ترجمه ترگمان]من در صدر جهان هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• on cloud nine, in seventh heaven, on a natural high

پیشنهاد کاربران

**English:** "On top of the world" means feeling extremely happy, joyful, or successful.
**Farsi:** "On top of the world" یعنی احساس شادی، خوشحالی یا موفقیت بسیار زیاد داشتن.
### **10 Complex Sentences with Farsi Translations:**
...
[مشاهده متن کامل]

1. **After receiving the promotion he had been working so hard for, he felt on top of the world. **
بعد از اینکه ترفیعی را که برایش خیلی تلاش کرده بود دریافت کرد، احساس فوق العاده ای داشت.
2. **She was on top of the world when she found out that she had been accepted into her dream university. **
وقتی فهمید که در دانشگاه مورد علاقه اش پذیرفته شده، احساس خوشحالی وصف ناپذیری داشت.
3. **Even though he was exhausted after finishing the marathon, he felt on top of the world for achieving his goal. **
با اینکه بعد از تمام کردن ماراتن کاملاً خسته شده بود، اما به خاطر رسیدن به هدفش احساس فوق العاده ای داشت.
4. **When they finally won the championship after years of hard work, the entire team felt on top of the world. **
وقتی که بالاخره بعد از سال ها تلاش قهرمان شدند، کل تیم احساس خوشحالی وصف ناپذیری داشت.
5. **She was on top of the world knowing that her book had become a bestseller. **
او وقتی فهمید که کتابش به پرفروش ترین کتاب تبدیل شده، احساس فوق العاده ای داشت.
6. **Despite facing many obstacles, he felt on top of the world when he successfully launched his business. **
با وجود اینکه با موانع زیادی روبه رو شده بود، بعد از راه اندازی موفقیت آمیز کسب وکارش احساس خوشبختی زیادی داشت.
7. **Although she was nervous before the concert, she felt on top of the world when the audience gave her a standing ovation. **
با اینکه قبل از کنسرت عصبی بود، اما وقتی تماشاگران برایش ایستاده تشویق کردند، احساس فوق العاده ای داشت.
8. **He had been struggling with his studies for a long time, but when he finally graduated, he felt on top of the world. **
او برای مدت طولانی با درس هایش مشکل داشت، اما وقتی بالاخره فارغ التحصیل شد، احساس فوق العاده ای داشت.
9. **Since she had always dreamed of traveling to Paris, she felt on top of the world when she finally arrived there. **
از آنجایی که همیشه رویای سفر به پاریس را داشت، وقتی بالاخره به آنجا رسید، احساس بی نظیری داشت.
10. **Winning the gold medal at the Olympics made him feel on top of the world, as it was his lifelong dream. **
برنده شدن مدال طلا در المپیک باعث شد احساس فوق العاده ای داشته باشد، چون این آرزوی همیشگی اش بود.
chatgpt

شاد و شنگول
سر حال بودن، حال خوشی داشتن
be extremely happy
Synonyms: thrilled to bits
in seventh heaven
over the moon
on cloud nine
خیلی خوشحال و راضی بودن
روی ابرها، بر فراز آسمان

بپرس