عبارت ( phrase )
• (1) تعریف: in total control.
- The police said they were on top of the situation and there's no need to worry.
[ترجمه نازنین] پلیس گفت که ان ها این موقعیت را تحت کنترل دارند و نیاز به نگرانی نیست|
[ترجمه افشین] پلیس گفت که آنها وضعیت را تحت کنترل دارند و جای نگرانی نیست|
[ترجمه گوگل] پلیس گفت که آنها در بالای وضعیت هستند و جای نگرانی نیست[ترجمه ترگمان] پلیس گفت که آن ها در صدر این وضعیت قرار دارند و نیازی به نگرانی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: completely familiar with.
- She likes to stay on top of new research in the field.
[ترجمه گوگل] او دوست دارد در صدر تحقیقات جدید در این زمینه بماند
[ترجمه ترگمان] او دوست دارد در صدر تحقیقات جدید در این زمینه بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او دوست دارد در صدر تحقیقات جدید در این زمینه بماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: in addition to.
- Are there any additional fees on top of the basic membership?
[ترجمه گوگل] آیا هزینه اضافی اضافه بر عضویت اصلی وجود دارد؟
[ترجمه ترگمان] آیا هیچ هزینه اضافی در بالای عضویت اصلی وجود دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] آیا هیچ هزینه اضافی در بالای عضویت اصلی وجود دارد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- My project is due Friday, and on top of that, I have a big exam that day.
[ترجمه گوگل] پروژه من روز جمعه است، و علاوه بر آن، آن روز یک امتحان بزرگ دارم
[ترجمه ترگمان] پروژه من جمعه است و در صدر آن، من در آن روز امتحان بزرگی دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] پروژه من جمعه است و در صدر آن، من در آن روز امتحان بزرگی دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید