on the prowl

جمله های نمونه

1. The new administration are on the prowl for ways to reduce spending.
[ترجمه گوگل]دولت جدید به دنبال راه هایی برای کاهش هزینه ها است
[ترجمه ترگمان]دولت جدید به دنبال راه هایی برای کاهش هزینه هاست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. There was a fox on the prowl near the chickens.
[ترجمه گوگل]روباهی روی پرسه زدن نزدیک جوجه ها بود
[ترجمه ترگمان]در جست و جوی مرغ ها یک روباه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The soldiers went on the prowl hoping to meet some girls.
[ترجمه گوگل]سربازان به امید دیدار با چند دختر به راه افتادند
[ترجمه ترگمان]سربازان به دنبال چند تا دختر می گشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Our cats go on the prowl at night, and then they sleep here all day.
[ترجمه گوگل]گربه‌های ما شب‌ها پرسه می‌زنند و بعد تمام روز را اینجا می‌خوابند
[ترجمه ترگمان]گربه ما شب ها گردش می کند و بعد تمام روز اینجا می خوابند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There was a fox on the prowl earlier.
[ترجمه گوگل]قبلاً روباهی در راه بود
[ترجمه ترگمان]یک روباه در کمین نشسته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She's always on the prowl for bargains.
[ترجمه گوگل]او همیشه به دنبال معامله است
[ترجمه ترگمان]اون همیشه دنبال bargains
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There was a fox on the prowl near the chicken coop.
[ترجمه گوگل]روباهی روی پرسه زدن در نزدیکی مرغداری بود
[ترجمه ترگمان]یک روباه در اطراف لانه مرغ ها پرسه می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Look out for burglars on the prowl. If you see anything suspicious, call the police immediately.
[ترجمه گوگل]مواظب سارقان در حال گردش باشید در صورت مشاهده موارد مشکوک، بلافاصله با پلیس تماس بگیرید
[ترجمه ترگمان]دنبال دزدها برای پرسه زدن بگرد اگه چیز مشکوکی دیدین فورا به پلیس زنگ بزنین
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. At the County Ground, the wolves were on the prowl right from the word go.
[ترجمه گوگل]در منطقه کانتی، گرگ ها درست از همان لحظه در حال پرسه زدن بودند
[ترجمه ترگمان]در قلعه کانتی، گرگ ها روی کمین نشسته بودند و از کلمه عبور می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I find Rainbow in her taxi, on the prowl.
[ترجمه گوگل]رنگین کمان را در تاکسی اش پیدا می کنم، در حال پرسه زدن
[ترجمه ترگمان]در تاکسی او رنگین کمان را می بینم، به کمین نشسته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Moving with the sureness of a cat on the prowl, he flitted back through the hold and outside.
[ترجمه گوگل]با اطمینان یک گربه در حال حرکت، او از داخل انبار و بیرون به عقب رفت
[ترجمه ترگمان]با اطمینان گربه ای که در جست و جوی یک گربه پرسه می زد، از انبار بیرون آمد و بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Major stores here had their buyers on the prowl for evening wear months ago.
[ترجمه گوگل]فروشگاه‌های بزرگ اینجا ماه‌ها پیش خریداران خود را برای لباس‌های شب در سر می‌پرداختند
[ترجمه ترگمان]اینجا انبار مهمات چند ماه پیش buyers را پیدا کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You were scratchy as a cat on the prowl.
[ترجمه گوگل]تو مثل یک گربه سرگردان خراشیده بودی
[ترجمه ترگمان] تو در حال پرسه زدن یه گربه بودی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The cat is on the prowl for mice.
[ترجمه گوگل]گربه در حال پرسه زدن برای موش است
[ترجمه ترگمان]گربه در کمین موش ها است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He saw a hungry wolf on the prowl with his telescope.
[ترجمه گوگل]او با تلسکوپ خود یک گرگ گرسنه را دید که در حال پرسه زدن بود
[ترجمه ترگمان]او یک گرگ گرسنه را دید که با تلسکوپ در حال پرسه زدن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• lying in ambush, lurking, on the look-out

پیشنهاد کاربران

✍️به آرامی و به صورت پنهانی در جستجوی طعمه یا غنیمت حرکت کردن؛ به طور مخفیانه یا دزدکی حرکت کردن.
✍️✍️در معنای مجازی، معمولاً به جستجوی فعالانه چیزی مطلوب، مانند شغل یا شریک عاطفی اشاره دارد.
👈مترادف؛ Stalk, sneak, skulk, roam, drift, wander
...
[مشاهده متن کامل]

👇مثال؛
Social Context: "He was on the prowl for a new job, attending networking events and applying to various companies. " 💼🔍
Wildlife: "The lioness is on the prowl, quietly stalking her prey in the tall grass. " 🦁🌾
Nightlife: "After a long week, she and her friends hit the town, on the prowl for some fun and excitement. " 🌃🎉

در کمین چیزی بودن، مترصد چیزی بودن، بع انتظار چیزی نشستن
در کمین

بپرس