on the part of

Giving the novices a chance was a very poor decision on the part of the manager, and it backfired.
فرصت دادن به تازه کارها، تصمیم بسیار نادرستی " از سوی " مدیر بود و نتیجه معکوس داد.

متنی از کتاب ۱۱۰۰
The promise was obtained by duress on the part of her husband
این وعده با فشار و اجبار از طرف همسرش حاصل شد.

از سوی. . .
از طرف. . .
مثلاً
It was a mistake on the part of Jones to sign it without reading it

از سوی. . .
از طرف. . .
مثلاً: It was a mistake on the part of Jones to sign it without reading it

انجام شده توسط کسی
Done or experienced by sb

On behalf of
از طرف

از جانب
از سوی
از طرف

از طرف. . .

از سوی

در بخشی از