اگرچه. . . . ولی. . .
On the one hand, the job is well paid, but on the other hand, its boring
اگرچه درآمد شغله خوبه ولی خب ( از یه طرفم ) خسته کننده است.
اگرچه درآمد شغله خوبه ولی خب ( از یه طرفم ) خسته کننده است.
از یک طرف. . . از طرف دیگه. . . .
On the one hand I absolutely hate my job, but on the other hand I can't afford to lose it
از یه طرف مطلقا از شغلم متنفرم ولی از سوی دیگه از نظر مالی به آن نیاز دارم
... [مشاهده متن کامل]
On the one hand I'd like to break up our friendship, but on the other hand I don't mean to break her heart
از یک طرف دلم می خواهد که دوستی مان را تمام کنم، اما از طرف دیگه تمایل ندارم دلش را بشکنم
از یه طرف مطلقا از شغلم متنفرم ولی از سوی دیگه از نظر مالی به آن نیاز دارم
... [مشاهده متن کامل]
از یک طرف دلم می خواهد که دوستی مان را تمام کنم، اما از طرف دیگه تمایل ندارم دلش را بشکنم
از یه طرف. . . . و از طرفی دیگه. . .