[ترجمه گوگل]تخمین او درست در بینی بود [ترجمه ترگمان]Her درست روی بینی بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He biffed me on the nose.
[ترجمه گوگل]بینی من را نیفتید [ترجمه ترگمان]او مرا روی بینی کشید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The boxer punched his opponent on the nose.
[ترجمه گوگل]بوکسور با مشت به بینی حریفش زد [ترجمه ترگمان]مشت زن حریف را با مشت کوبید و گفت: [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Tom bopped him on the nose.
[ترجمه گوگل]تام روی بینی او کوبید [ترجمه ترگمان]توم سرش را روی بینی گذاشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The boxer gave his opponent a punch on the nose.
[ترجمه گوگل]بوکسور ضربه ای به بینی حریفش زد [ترجمه ترگمان]مشت زن به حریف ضربه ای زد و گفت: [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. She punched him on the nose and kicked him in the shins.
[ترجمه گوگل]با مشت به بینی او زد و با لگد به ساق پاش زد [ترجمه ترگمان]او با مشت به بینی او مشت زد و لگدی به ساق پای او زد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Someone bashed him on the nose.
[ترجمه گوگل]یکی به دماغش زد [ترجمه ترگمان] یکی سرش زده تو دماغش [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. He hit me fair and square on the nose.
[ترجمه گوگل]او محکم به بینی من زد [ترجمه ترگمان]صاف و پوست کنده به بینی من ضربه زد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• precisely, exactly, to the minute
پیشنهاد کاربران
توی مخ بودن It is going to be on the nose
عبارت on the nose اگر همراه too بیاد بار معنایی منفی داره و معنای "فاقد تیزبینی" یا "فاقد مهارت" داره ( * البته گاهی به جای too از little هم استفاده میشه که به صورت دوپهلو همون too معنی میده ) " ?A tunnel for liquor and explosives, little on the nose for Dwarven culture, isn't it "
دقیقاً - درست The film starts at 7:00 PM exactly The film starts at 7:00 PM on the nose فیلم دقیقاً ساعت ۷ شروع میشه
توی چشم بودن ( خیلی واضح و تابلو ) ؛ تو ذوق زدن؛
کاملا صحیح/درست Precisely correct I guess you were on the nose about that station در مورد زمان: راسِ "I get into work every morning at 9 o'clock on the nose"