1. Could you just concentrate on the job in hand?
[ترجمه گوگل]آیا می توانید فقط روی شغلی که در دست دارید تمرکز کنید؟
[ترجمه ترگمان]میشه فقط روی کارت تمرکز کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]میشه فقط روی کارت تمرکز کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. They fell down on the job.
3. He was fired when he loafed on the job.
[ترجمه گوگل]زمانی که او در این کار مشغول به کار شد، اخراج شد
[ترجمه ترگمان] وقتی تو کار پرسه می زد، اخراج شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] وقتی تو کار پرسه می زد، اخراج شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. So you are walking out on the job, aren't you?
[ترجمه گوگل]بنابراین شما از کار خارج می شوید، اینطور نیست؟
[ترجمه ترگمان]پس تو داری از این کار میری بیرون، مگه نه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]پس تو داری از این کار میری بیرون، مگه نه؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Keep your mind on the job!
[ترجمه گوگل]حواس تان به کار باشد!
[ترجمه ترگمان]حواست به کار باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]حواست به کار باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. She was prepared to take on the job, with all its associated risks.
[ترجمه گوگل]او آماده بود تا این کار را با تمام خطرات مرتبط با آن انجام دهد
[ترجمه ترگمان]او آماده بود که این کار را با تمام خطرات مرتبط با آن انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او آماده بود که این کار را با تمام خطرات مرتبط با آن انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. He was intent on the job he was doing.
[ترجمه گوگل]او برای کاری که انجام می داد، قصد داشت
[ترجمه ترگمان]اون دنبال کاری بود که داشت انجام می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اون دنبال کاری بود که داشت انجام می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The boss reamed them out for sleeping on the job.
[ترجمه گوگل]رئیس آنها را برای خوابیدن در محل کار تربیت کرد
[ترجمه ترگمان]رئیس آن ها را برای خوابیدن در محل کار اخراج کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]رئیس آن ها را برای خوابیدن در محل کار اخراج کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. To spare no effort on the job would be to break a butterfly on the wheel.
[ترجمه گوگل]دریغ از هیچ تلاشی در کار، شکستن یک پروانه روی چرخ است
[ترجمه ترگمان]برای اینکه هیچ تلاشی برای انجام این کار صورت نگیرد، یک پروانه را از روی چرخ متلاشی خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]برای اینکه هیچ تلاشی برای انجام این کار صورت نگیرد، یک پروانه را از روی چرخ متلاشی خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. We've got some of our best people on the job.
[ترجمه گوگل]ما تعدادی از بهترین افراد خود را در کار داریم
[ترجمه ترگمان]ما تعدادی از بهترین آدم های این کار را داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]ما تعدادی از بهترین آدم های این کار را داریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Your mind's not on the job.
12. He died on the job while repairing a streetlamp.
[ترجمه گوگل]او در حین کار هنگام تعمیر چراغ خیابان جان باخت
[ترجمه ترگمان]او در حین تعمیر یکی از چراغ های کنار خیابان مرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]او در حین تعمیر یکی از چراغ های کنار خیابان مرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. You will receive training on the job.
[ترجمه گوگل]در حین کار آموزش خواهید دید
[ترجمه ترگمان]شما در این شغل آموزش خواهید دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]شما در این شغل آموزش خواهید دید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. The instructors were slacking on the job.
[ترجمه گوگل]مربیان در کار سستی داشتند
[ترجمه ترگمان]مربیان در حال طفره رفتن از این شغل بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]مربیان در حال طفره رفتن از این شغل بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید