on the hoof

پیشنهاد کاربران

علاوه بر معانی صحیحِ پیشنهادی، این عبارت دو معنی کاربردی دیگر نیز دارد:
۱ - حیواناتی که هنوز ذبح نشده اند و زنده هستند:
Example: 👇
livestock on the hoof
۲ - به شیوه فی البداهه؛ بدون فکر و آمادگی؛ در جا؛ بی فکر و تأمّل
...
[مشاهده متن کامل]

Examples: 👇
The policy was being made on the hoof.
TOM: No one is going to mention it ( the young man’s suicide ) again. We’re here to cheer to Ann, aren’t we?
LILY: Hopeless, hopeless, hopeless. As cheer makers I’d sell the lot of us at a nickel a pound, on the hoof. ( Hotel Universe - a play by Philip Barry )
ترجمه تحت تلفظی خط آخر: ناامیدِ ناامیدِ ناامیدم. بعنوان مشوقین ( شادی آفرینان ) ، من هر نیم کیلویی از اکثرمون رو به قیمت پنج سِنت، در جا ( بی فکر و تأمل ) میفروشم. ( همه مون رو هم دو زار هم نمی ارزیم )

Do something on the hoof
BrE - Phrase :
کاری را با عجله ( در حین انجام کاری دیگر ) انجام دادن
منابع• https://www.ldoceonline.com/dictionary/on-the-hoof
با عجله و سرسری
انجام دادن کاری همزمان با کار دیگر
While doing something else
Eg: I dont have time to eat lunch , i just have a sandwichon the hoof

بپرس