🔸 معادل فارسی:
در اوج هیجان / مشتاقانه منتظر / نفس گیر / در حالت تعلیق
در زبان محاوره ای:
از شدت هیجان نشسته لب صندلی، داره سکته می کنه از انتظار، نمی تونه آروم بگیره، همه ش منتظره ببینه چی می شه
... [مشاهده متن کامل]
- - -
🔸 تعریف ها:
1. ** ( روایی – داستانی ) :**
توصیف حالتی که مخاطب یا فرد به شدت درگیر داستان یا موقعیت شده و نمی تونه آرام بنشینه
مثال: The movie kept us on the edge of our seats until the final scene.
فیلم تا صحنه ی آخر ما رو لب صندلی نگه داشت—خیلی نفس گیر بود.
2. ** ( احساسی – واکنشی ) :**
بیان هیجان شدید، اضطراب مثبت، یا انتظار پرتنش برای نتیجه ی چیزی
مثال: I was on the edge of my seat during the interview results.
موقع اعلام نتایج مصاحبه، از شدت هیجان لب صندلی نشسته بودم.
3. ** ( ادبی – تصویری ) :**
در متون ادبی یا نقدها، برای توصیف تعلیق، کشش داستانی یا درگیری احساسی استفاده می شه
مثال: The novel’s pacing kept readers on the edge of their seats.
ریتم رمان باعث شد خواننده ها مدام در اوج هیجان باشن.
- - -
🔸 مترادف ها:
gripped – captivated – thrilled – anxious – breathless – glued to the action
در اوج هیجان / مشتاقانه منتظر / نفس گیر / در حالت تعلیق
در زبان محاوره ای:
از شدت هیجان نشسته لب صندلی، داره سکته می کنه از انتظار، نمی تونه آروم بگیره، همه ش منتظره ببینه چی می شه
... [مشاهده متن کامل]
- - -
🔸 تعریف ها:
1. ** ( روایی – داستانی ) :**
توصیف حالتی که مخاطب یا فرد به شدت درگیر داستان یا موقعیت شده و نمی تونه آرام بنشینه
مثال: The movie kept us on the edge of our seats until the final scene.
فیلم تا صحنه ی آخر ما رو لب صندلی نگه داشت—خیلی نفس گیر بود.
2. ** ( احساسی – واکنشی ) :**
بیان هیجان شدید، اضطراب مثبت، یا انتظار پرتنش برای نتیجه ی چیزی
مثال: I was on the edge of my seat during the interview results.
موقع اعلام نتایج مصاحبه، از شدت هیجان لب صندلی نشسته بودم.
3. ** ( ادبی – تصویری ) :**
در متون ادبی یا نقدها، برای توصیف تعلیق، کشش داستانی یا درگیری احساسی استفاده می شه
مثال: The novel’s pacing kept readers on the edge of their seats.
ریتم رمان باعث شد خواننده ها مدام در اوج هیجان باشن.
- - -
🔸 مترادف ها: